نامجون:بله؟؟؟
جین:جینم..
...
جین:کجایی؟نامجون:سوال عجیبیه.. باید کجا باشم؟
"زیر ۶ متر خاک"
جین:اومدم پاریس.
ساکت شد
منتظر بود..منتظر اینکه جین بیاد اونجا و دوتا مشت حوالش کنه..
به شرطی که بعد توی بغلش باشه
نامجون:سعی کن دوروبر من نیای..
جین:فک کردی عاشق اینم ک...
با تعجب به گوشی نگاه کرد
نامجون تلفنو روش قط کرده بود؟
"آه پسره ی احمق""امیدوارم دلیل اینکه تماس قط شد مردنت بوده باشه"
به طرف ادرسی ک از سوزی گرفته بود حرکت کرد
"شاید اون مرد بی عقل از اینکه من میرم دیدنش مطمئنه.."
گوشیو در اورد و در حالی که مراقب بود تصادفی ایجاد نشه پیامی برای نامجون گذاشت
"امروز فرصت نمیکنم بیام دیدنت..منتظر نباش"
"چرا اینپیامو براش میزارم؟مگه الان تو راه اونبرج لعنتی نیستم؟"
"میخوام سوپرایزش کنم؟حتما!!!ایناحمقانه ترین چیزیه ک میتونم بهش فکر کنم"
چشمش به کارت روی داشبورد افتاد..
" استدیو جی کی.."
"جی کیمخفف اسمشه...چقد سکسی"
بعد از گذشت از چند خیابون با کمک جیپی اس ماشین بلخره به مقصد رسید
به برج رو به روش خیره شد..این دقیقا همونجاییه ک نامجون توش مستقره
"سوپرایز اشغال"
با قدم های محکمکه این سری از روی حرص بود خودش رو به لابی رسوند و بعد از استفاده از کارت مسخره ای که مادرش بهش داده بود وارد شد"سوزی میدونست قراره سوپرایزش کنم"
بعد از نزدیک شدن به طبقه مورد نظر زیر لب شماره واحد رو با خودش تکرار میکرد
بعد از نمایان شدن عدد۳۰ روی اعلان اسانسور و باز شدن در قدمهاش کمی متزلزل شد
"کار درستیه؟"
"چرا نباید کار درستی باشه؟..مگه قراره بدون در زدن وارد شی؟"
"واحد ۵۵"
زنگ رو به صدا در اورد..
منتظرموند..
هرچی بیشتر انتظار میکشید کمتر به این نتیجه میرسید ک موجود زنده ای داخل اون اپارتمانه
YOU ARE READING
F By Fame(taejin)
Fanfiction(این فیکشن برای شیپرهای غیرتی و افراطی... زیاد مناسب نیست) "شیفته شهرت" _ تنها چیزیه که الان میخوام +شهرت بیشتر؟ _لعنت بهش..نه:)))