(ایگور) -ایگور پادشاه یونان ، نستور مشاور پادشاه -
صدای قدم ها ..
برخورد کفش چرمی و فلز روش با زمینعصبی و منتظر سالن رو طی میکرد.
هر لحظه نگاهی به در میانداخت و هر دقیقه جامی بالا می رفتحرومزادها !
خدایان هم نمیدونستند که چقدر از اون مرد بدش میاد !اون مرد مغرور !!
خودشیفته ..!!!اون لعنتی ..
آههه ..ثانیه ها کش میومدند و نامه ی روی میز با اون نشان خورشید بالاش و مهر سیاه پایینش بهش دهن کجی می کرد
دستی تکون داد اون دو دختر رو بیرون کرد ..
امروز اصلا حوصله نداشت
اون اریک لعنتی هم یه حرومزاده بود ..!
آههه ..
آه که اگر بهشون نیاز نداشت ..
.
.
________________فلش بک هفته ی قبل :
صدای خنده هاش تمام کاخ رو پر کرده بود ..
مردی اهنگ میزد و دخترانی می رقصیدند ..
.
ایگور - " پسری که بدنیا میاد ..
جنگ اب و اتش ..
وقتی خدایان به پا می ایستند ..
طوفان خون ..
به زانو در امدن یونان ! "مثل یه سرود ، فاخرانه زمزمه میکرد ..
.
ایگور - هیچی مثل ترس مردم رو به حرکت وا نمیداره و هیچی مثل یه دشمن مشترک کار ها رو اسون نمی کنه ، نستور !
.
(ایگور پادشاه یونان ، نستور مشاور پادشاه )
.چرخید و گذاشت دخترک هرچی میتونه رو به پادشاه شادش عرضه کنه ..
الان شاد بود و کی از خوشگذرونی میگذشت ؟!
شایعه ها به خوبی پخش شده بودند ..
تمام فرمانده ها و پادشاهان مناطق از ترس اون یا برای چاپلوسیش جمع و مردم هم از ترس شایعه ها همراه شده بودند ..
هیچ وقت فکر نمی کرد یه پیشگویی انقدر بدرد بخور باشه !
اما همین خرافه و پیشگویی ها دو سوم لشکرش رو حاضر کرده بود ..!
نیشخندی زد و گذاشت دخترک دونه های سرخ انگور رو تو دهانش قرار بده و دستش اونو همراهی کنه ..:
ایگور - چطور کسی که حتی به وجودش هم شک دارم می تونه انقدر بدرد بخور باشه ، نستور ؟!
چشمهاش بسته بود ، تلخی ناب شرابی که نرم تو دهانش ریخته میشد رو مزه مزه و همونطور که از موسیقی و اون حرکت دست و لمس ها لذت میبرد ، زمزمه کرده بود ..
میرا تو چنگشون بود
اون پادشاه پیر که سالها پشت اون دیوار های بلند مخفی شده بود حالا باید بیرون می امد ..!
آه که چقدر دوست داشت اون پیر مرد رو وقتی به مجسمه ی خداش وصل شده و التماس می کنه ببینه ..
آپولو ؟؟
خورشید ؟؟
CZYTASZ
game of eternity (Stony)
Historyczneوقتی فردی ناشناس بدون اینکه بفهمی وارد زندگیت میشه و دیگه هیچ چیزی دست خودت نیست ...! - چی به سر کسی میاد که توسط بزرگترین جنگجوی یونان اسیر شده ؟! - چه اتفاقی بین شیر و گرگ در میدون نبرد میوفته ؟! بازی (افسانه) ابدیت ! ژانر : تاریخی ، فانتزی ، درا...