"جئون جانگکوک"
به خارج شدن جیمین از خونه نگاه کردم براش دست تکون دادم
جیمین هم برام دست تکون داد سمت ماشینش رفت داد زد: از تهیونگ تشکر کن-باشه مواظب خودت باش
برام بوس فرستاد و سوار ماشینش شد از تو ماشین نگاهم کرد ماشین و روشن کرد و از اونجا دور شد
داخل خونه برگشتم تهیونگ روی مبل نشسته بود زل زده بود به میز
جلوش نشستم : تبریک میگم دگ شناختت میتونی بهش نزدیک شی
نگاهم کرد: وقتی اون روز گوشیش و بهش دادی بعدش فقط صدای ماشین و شلوغی خیابان و میشنیدم فکر کردم ممکنه تو خیابون باشه هنوز یا شنود خراب شده باشه
-خب؟
-گوشیش و عوض کرده
-اره متوجه شدم
-کی متوجه شدی؟
-امروز وقتی گوشیش و از توی جیبش در اورد
-چطور ممکنه دقیقا بعد از تحویل گوشیش هیچ صدایی دریافت نکنم و بعدش گوشیش عوض شه
-به چی میخوای برسی؟
-اینکه اون فهمیده تو گوشیش شنود هست
-اگه فهمیده بود فقط کافی بود شنود و دور بندازه نه کل گوشی
-اینجوری ما میفهمیدیم که فهمیده عجیب نبود هنوز همون گوشی دستش باشه و ما هیچی شنود نکنیم؟
-دوباره داری داستان میسازی تهیونگ تو خودت امروز دیدیش واقعا نفهمیدی این پسر با اونا متفاوته؟
-نه اون کاملا شبیه هیونگشه
-تهیونگ
-بهم گوش کن جانگکوک اون به طور واضحی از تو خوشش اومده جدی جدی دارم بهت میگم حواست و جمع کن
-داری میگی جیمین بهم اسیب میزنه؟
-شاید ولی هرکی که با جیمین بوده ناپدید شده کوک
-چرت و پرت نگو
کلافه به صورتش دست کشید : تو چه مرگت شده جانگکوک
-فقط میگم جیمین یه پسر عادیه که فکر میکنه من عاشقش شدم و دارم باهاش قرار میزارم
-پس چرا تو رو به یونگی معرفی کرد؟ اونم فقط چند روز بعد اشناییتون
-اون تو همه کاراش عجوله
DU LIEST GERADE
chess king📍 |kookmin|
Fanfiction[شاه شطرنج] • |پایان یافته| _ تو بازی و ساختی و من تمومش میکنم و حالا «کیش و مات» کاپل اصلی: کوکمین _ یونمین ژانر: جنایی_رمزالود_عاشقانه