⚪10

1.3K 327 170
                                    

"جئون جانگکوک"

به خارج شدن جیمین از خونه نگاه کردم  براش دست تکون دادم
جیمین هم برام دست تکون داد سمت ماشینش رفت داد زد: از تهیونگ تشکر کن

-باشه مواظب خودت باش

برام بوس فرستاد و سوار ماشینش شد از تو ماشین نگاهم کرد ماشین و روشن کرد و از اونجا دور شد

داخل خونه برگشتم تهیونگ روی مبل نشسته بود زل زده بود به میز

جلوش نشستم : تبریک میگم دگ شناختت میتونی بهش نزدیک شی

نگاهم کرد: وقتی اون روز گوشیش و بهش دادی بعدش فقط صدای ماشین و شلوغی خیابان و میشنیدم فکر کردم ممکنه تو خیابون باشه هنوز یا شنود خراب شده باشه

-خب؟

-گوشیش و عوض کرده

-اره متوجه شدم

-کی متوجه شدی؟

-امروز وقتی گوشیش و از توی جیبش در اورد

-چطور ممکنه دقیقا بعد از تحویل گوشیش هیچ صدایی دریافت نکنم و بعدش گوشیش عوض شه

-به چی میخوای برسی؟

-اینکه اون فهمیده تو گوشیش شنود هست

-اگه فهمیده بود فقط کافی بود شنود و دور بندازه نه کل گوشی

-اینجوری ما میفهمیدیم که فهمیده عجیب نبود هنوز همون گوشی دستش باشه و ما هیچی شنود نکنیم؟

-دوباره داری داستان میسازی تهیونگ تو خودت امروز دیدیش واقعا نفهمیدی این پسر با اونا متفاوته؟

-نه اون کاملا شبیه هیونگشه

-تهیونگ

-بهم گوش کن جانگکوک اون به طور واضحی از تو خوشش اومده جدی جدی دارم بهت میگم حواست و جمع کن

-داری میگی جیمین بهم اسیب میزنه؟

-شاید ولی هرکی که با جیمین بوده ناپدید شده کوک

-چرت و پرت نگو

کلافه به صورتش دست کشید : تو چه مرگت شده جانگکوک

-فقط میگم جیمین یه پسر عادیه که فکر میکنه من عاشقش شدم و دارم باهاش قرار میزارم

-پس چرا تو رو به یونگی معرفی کرد؟ اونم فقط چند روز بعد اشناییتون

-اون تو همه کاراش عجوله

chess king📍 |kookmin|Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt