22

1.3K 242 73
                                    

آرتان با جعبه‌ی کفن برگشت و سمت پدرش رفت و به دستش داد و با هشدار حرف زد.

-کثیفش نکنی. فقط یه امضا بزن.

-حالا چرا امضا میخواد روش؟ توی حجره فرش فروشی هم یه چیزایی ازش گفت و من نفهمیدم.

-مثل اینکه چهل نفر کفن رو امضا کنن تبدیل میشه به بلیط بهشت.

-اوهه.. دو سه تا پارچه کفنی از مکه واسم آورده بودن نمیدونم کجا گذاشتم. از این با کلاسا که توش دعا و اینا هم داره. بدیم ملت امضا کنن.

-من چرا کفن ندارم پس. من عجیبم یا شما ها.

-منو که توی هر سه تاش شکلاتی نمی‌پیچن. یکیش مال تو. اصلا دوتاش مال تو یکیش ترکید اون یکی زاپاس باشه.

-آم... یعنی الان منم کفن دارم. اوووف. پشمام.

حامد درب جعبه رو باز کرد و ماژیکی که توش بود رو برداشت و به خطوط امضا های روش نگاه کرد. همه جور دستخطی روی کفن بود و نظرش رو جلب میکرد.

از شخصی خوش خط و زیبا نویس تا کسی که حتی حروف اسمش زیر امضاش غیر قابل خوندن بود.

حتی پایین یکی از امضا ها دعایی به عربی به زیبا ترین خط ممکن نوشته شده بود .

وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

این ایه رو میشناخت. سوره‌ی نور آیه‌ی ۲۲.
ببخشید و چشم بپوشید ، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
 
لبخندی زد و به زندگیش فکر کرد. همیشه به خودش و پسرش یاد آوری کرده بود تا ببخشن و دنیای بهتری بسازن.

ماژیک رو بین انگشت‌هاش گرفت و توی فضای خالی‌ای که داشت امضای کوچیکی زد و برای هدیه کردن حال خوب کوتاهی به پسرک، زیرش نوشت:

اِنَّ مَعَ‌العُسریُسری. همانا با هر سختی، آسانیت.

شاید نور کمی توی ذهن پسرِ بیمار وارد بشه تا به فردا و زندگیش امیدوار باشه و سختی‌های زندگیش کم بشه.

حامد با لبخند غمگینی درب ماژیک رو بست و داخل جعبه گذاشت و کفن رو به آرتان سپرد.

-اینم امضا. امیدوارم حالش خوب بشه و تا هزار سال دیگه هم به کفن فکر نکنه.

آرتان سر تکون داد و جعبه‌ی کفن رو روی اُپن گذاشت و پشت میز غذا نشست و به کیا فکر کرد.

شاید الان خوابه. شاید با اون گرگه بزرگش بازی میکنه. شاید تلوزیون ببینه. دلش میخواست بدونه اون چه جوری زمانش رو پر میکنه و زندگی میکنه.

جایی دور تر کیا روی تخت دراز کشیده بود و به سقف خیره شده بود. نور ماه از پنجره‌ی بزرگ کنار تختش وارد اتاقش میشد و به روی تنش میتابید.

کفن پوشWhere stories live. Discover now