■𝒕𝒓𝒂𝒏𝒔𝒍𝒂𝒕𝒆𝒅 𝒔𝒉𝒐𝒕𝒔

тσ ѕαтιѕƒу αη∂ тσ ρℓєαѕυяє💫

[Sope💫]
این وانشات متعلق به:
seokiegiggles ❤
This one shot belongs to:
seokiegiggles ❤
Thank u sweetheart you are great❣
گایز این وانشات فول اسماته پس دوس ندارید نخونید🔞
میدونم بعد این هشدار بیشتر خواستی بخونیش ولی باید میگفتم:/
یونگی تاپ❣
■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■

"شاید بعد این دیگه حاضر جوابی نکنی"

یونگی در حالی که داشت گگ رو تو دهن هوسوک میزاشت زمزمه کرد.
هوسوک ناله کرد،جوری که انگار میخواست بگه،"نه،این حق من نیست،ولم کن!"

در هر صورت،میدونست که اینو میخواد.میخواست که تنبیه بشه،میخواست که پایین تنش از درد و لذت سوزش داشته باشه همزمان که یونگی با ضربه های خودش اونو قرمز میکنه و رد دستشو همه جاش باقی میزاره،منطقه خودشو با مارک های قرمز و کبودی ها مشخص میکنه.اون داشت با آتیش بازی میکرد و حالا باید نتیجشو میدید.

"ها؟اون چی بود؟نتونستم بشنوم"در حالی که شیطانی میخندید گفت و شروع به نوازش گونه ی پسر جوون تر کرد.

"میدونی،دوست داشتم این اتفاق بیوفته.واقعا دوس داشتم.تو فقط دوس داری اعصاب منو امتحان کنی درسته؟دوست داری بدونی که کلماتت روم تاثیر میزاره.اون حس رضایتی که میدونی هر کلمه ای که از دهن کثیفت بیرون بیاد رو باور میکنم دوست داری"
تو گوشش زمزمه کرد در حالی که هر کلمه رو با خشونت بیشتری میگفت.

دستش به سمت گردنش حرکت کرد و با ملایمت فشارش داد.
هوسوک ناله ی خفه ای کرد در حالی که روی تخت دراز شده بود و  سعی میکرد سرشو تکون بده.نه اون نمیخواست-

یونگی با دست دیگش موهاشو کشید.

"واقعا قراره بهم دروغ بگی؟میدونی که دوست ندارم دروغ بشنوم"

یونگی دستشو از گردن هوسوک سمت گونه هاش برد و گگ رو از دهنش بیرون آورد.

"جوابمو بده هوسوک"

"من هیچوقت نمیخوام بهت دروغ بگم"

در حالی که بغض کرده بود ادامه داد

"ل-لطفا باورم کن!"

سیلی.

"چی بهت گفتم؟"

در حالی که دستشو از صورت هوسوک برمی‌داشت پرسید.

هوسوک بالاخره بغضشو شکست
"م-من مت-متاسفم، باشه؟لطفا"
التماسش کرد.

"خودتو با درخواست چیزی که نمیتونم بهت بدمش اذیت نکن،یادته؟یادت نمیاد چطور بهم گفتی که من نمیتونم هیچ وقت بهت لذت بدم،پس رفتی با بقیه خوابیدی؟"

یونگی با صدای صاف و روونش گفت.
"ا-این حقیقت نداره فقط- لطفا"

هوسوک التماس کرد،حس میکرد دیکش تو باکسر سیاهش هر لحظه بیشتر تحریک میشد.