"شرکت قطعات صنعتی جئون"
مرد میانسالی که ۵۰ ساله بنظر می امد وارد اتاق شد مو های کوتاه سفید و قهوه ای روشن، صورت تپل، دماغ گوشتی کوچک و عینک بدون فریم بر چشم داشت
جئون جونگکوک از صندلی بلند شد و به استقبال او رفت:
-خیلی خوش اومدید شما اقای؟
+براون
جونگکوک دست او را به نشانه خوش امد فشرد و تکان داد و بالبخند گفت:
-بله اقای براون
-من جئون جونگکوک هستم میتونید کوک صدام کنید
-پشت سرم همکارام
به طرف انها برگشت و با اشاره دست انها را به مرد میانسال معرفی کرد
-جین و رزی
جین پسری با شانه های پهن مو های خرمایی کت شلوار خاکستری و خنده رو بودو پوست سفیدش باعث میشد صورتش جلب توجه کند.
و رزی دختری مو مشکی لاغر اندام با کت و دامن رسمی و ساپورت مشکی و کفش های پاشنه بلند و ارایشی که باعث زیبایی حالت چشم های بزرگش شده بود
-جین پشت دوربین فقط مصاحبه رو ضبط میکنه و رزی هم منشیه اون بیرون اتاقه فقط خواستم معرفیش کنم
مرد میانسال سری به نشانه سلام و اشنایی تکان داد و با لبخندی که مصنوعی بنظر میامد گفت
+خوشبختم
جونگکوک با حرکت دستش صندلی که پشت میز قهوه ای که جلوی انها بود را به مرد نشان داد و از او خواست بنشیند
کوک پسری لاغر اما خوشتیپ با قد بلند، مو های مشکی پرپشت، صورت استخوانی و چشم های قهوه ای تیره بود
ان روز هم طبق معمول یک کت و شلوار مشکی که احتمالا سفارشی برایش دوخته بودند پوشیده بود، کروات باریک مشکی زده و یک ساعت فلزی عقربه ای به دست داشت
مثل همیشه ان دستکشهای مشکی را به دست داشت که تمام دستش را تا مچ پوشانده بود
-خب اقای براون چی باعث شد به مصاحبه ما بیایید
+ من این اگهی رو توی ی وبسایت که فکر میکنم برای تبلیغات محصولات شرکتتون بود دیدم و ثبت نام کردم البته ظاهرا ابمیوه مجانی هم میدید؟
براون خندید و گفت +شوخی میکنم
کوک لبخندی زد صدای خنده ریز جین و رزی هم به گوش رسید کوک گفت
-بله هم ابمیوه و هم اون ۲۵۰ دلاری که خودتونم توی اگهی حتما دیدید.
براون با لبخند سرش را تکان داد
-رزی تو میتونی بری بیرون
رزی خارج شد
جونگکوک یک فرم را جلوی براون گذاشت و گفت-بعد از اینکه خوندید امضاش کنید
چند دقیقه گذشت براون با تعجب پرسید +اینجا نوشته از توهین ها و کلمات رکیک نباید شکایتی صورت بگیرد
بعد لبخندی زد به کوک نگاه کرد و گفت:شما خیلی متشخص تر از اونی بنظر میایید که بخوایید به من توهین کنید
جونگکوک لبخند تلخی زد و گفت-اینجا هیچ مشکل شخصی بین ما نیست اینا فقط برای دیدن عملکرد شخصیت های مختلف در برابر کلمات و پرسش از عقایدشونه همه اینا بخشی از پروسه هست پس فک نکنم جای نگرانی باشه
براون گفت+باشه و من مشکلی با فیلمبرداری ندارم البته دوس ندارم جایی منتشر بشه
-خیالتون راحت باشه فقط من و سوکجین به فایل ها دسترسی داریم
-خب شروع کنیم
-بزارید خودم رو ی بار دیگه بهتون معرفی کنم من جئون جونگکوک فرزند جئون جونگ هیون که رئیس اینجاست هستم
من یک سال دیگه از دانشکده روانشناسی فارغ التحصیل میشم الان ۲۶ سالمه و قصد دارم کارای تحقیقاتی زیادی انجام بدم که این پروژه یکی از اوناست
براون گفت+خوشبختم اقای جئون فکر میکنید چقد طول بکشه کل مصاحبه؟
-بین ۲۵ تا ۴۰ دقیقه
+باشه
-جین داری ضبط میکنی؟
جین گفت:اره ۱۰ دقیقه ای هست
سوکجین پشت ی دوربین فیلمبرداری پیشرفته که روی ی پایه بود روی صندلی نشسته بود
و دوربین را روی چهره براون تنظیم کرده بود
+اینجا به جز فرمی که امضا کردم چیز دیگه ای نیست پس برگه سوالاتتون کجاست؟
-سوالات طبق الگوی خاصی پیش نمیرن و با توجه به پاسخ هر سوال،سوال بعدی تنظیم میشه
+اوه درسته
-شغلتون چیه اقای براون
+اول نجاری بعد کشیش و الان هم بازنشسته هستم
-جالبه ی کشیش
کوک با لبخندی ادامه داد
-شاید باید پدر صداتون کنم
براون نیز که فهمید لحن کوک تمسخر امیز است لبخند سردی زد و گفت +نه لازم نیست
صدای جونگکوک لحنی گرفت که انگار فکرش در گیر شده با خودکار فلزی بین انگشتانش بازی کرد
-پس یه کشیش...ها
-میدونی اقای براون من به خدا اعتقاد ندارم
+نظرات و عقاید میتونه متفاوت باشه
-چی شد که نجاری رو کنار گذاشتی و اومدی سمت کشیش شدن نکنه نجاری زیادی سخت بود و دنبال ی راه اسون تر بودی در واقع اسون ترین راه برای پول در اوردن
+ی تخته چوب افتاد روی دستم و ساعدم شکسته شد بعد از اون از این کار زده شدم البته از بچگی، هم من و هم خانوادم مذهبی بودیم
-من واقعا نمیفهمم، دنیا جای گهیه و شما هنوز اعتقاد دارید
که ی نیروی(خندید) ماورایی مارو به وجود اورده واقعا مسخرست
کشیش که یک لبخند بر لب داشت تکرار کرد
+نظرات و عقاید میتونه متفاوت باشه
-خیلی نگذشته که تو وارد این اتاق شدی
تلفن همراه کوک به صدا درامد او همان جا جواب داد:
-نه...برای شام نمیام خونه... میگم نهه...فعلا
-ببخشید
-داشتم میگفتم خیلی نگذشته از ورودت به اینجا ولی میتونم بفهمم که توچطور ادمی هستی تو از اون تنبلایی که فقط به فکر غذا و تلویزیون دیدن و نصیحت کردن بقین اضافه وزنت میتونه اثباتی باشه برای حرفم
کشیش کمی عصبی شد
+خودت چی هستی؟فکر کردی من برای ۲۵۰ دلار میشینم اینجا که بهم توهین کنی؟
جونگکوک دستش را در موهای مشکی اش برد کمی از جلوی انها را روی یک چشمش انداخت و نیشخندی زد
-یبار دیگه میگم شاید بتونی این جملات ساده رو بفهمی
اون دوربین لعنتی که اونجاست واسه اینه که ری اکشن کلمات رو از چهرت بگیره نسبت به حرف های من، توی موضوعات مختلف، هیچ مشکل شخصی بین من و تو نیست چون همین الان اشنا شدیم
کشیش اخمی بر چهره داشت اما ادامه نداد
-خب حالا مثل ادمای بالغ رفتار کن و بقیه سوالاتو جواب بده
-این مصاحبه بزوودی تموم میشه و میتونی بری به زندگی کسالت بارت برسی،
گفتم کسالت بار.... شما کشیشا نمیتونید زن بگیرید درسته؟
+بله
چرا؟-
+چون ما باید تمام و کمال در خدمت خداوند باشیم
-بدن انسان نیاز به تخلیه جنسی داره،روش تو برای اینکار چیه پدر؟
براون این بار خونسرد تر شده بود و حتی لبخند تمسخر امیز کوک اورا اذیت نمیکرد
+ما روحمون ظرفیت خیلی زیادی داره و تمام بدنمون رو به ارامش درونی عادت دادیم که با تمرین ممکن شد
-چه تمرینایی مثلا ی جنده رو گذاشتید جلوتون ولی فقط نگاش میکردید؟
جونگکوک کلمات را با حرص و خنده های مصنوعی بیان میکرد و بازی با خودکار را نیز تمام کرده بود و با چشمان تیره اش به براون نگاه میکرد
+نه، ما دعا میکردیم و ذهنمون فضایی برای مسائل جنسی نداشت
-دعا میکردید؟ عاو پس دارم میفهمم شاید شما کشیش کوچولو ها ی سری شیطونیا میکردید نه؟
ESTÁS LEYENDO
interview | مصاحبه
Romanceدر یکی از اگهی های شرکت جئون نوشته شده: "یک مصاحبه روانشناسی چالش بر انگیز ۳۰ دقیقه ای. مصاحبه شونده در اخر ۲۵۰ دلار دریافت میکند. افراد بالای ۱۸ سال با هر شغل، تحصیلات و جنسیتی میتوانند ثبت نام کنند." اما ایا تمام ماجرا همین بود؟ ۳۰ دقیقه مصاحبه؟ ...