⚫17

1.1K 323 342
                                    

تو پارت قبلی کامنت ها رو ترکوندید و من واقعا از حجم کامنتاتون شوکه شدم فقط کافیه با پارت های قبلی مقایسه کنید و متوجه شید منظورم چیه
واقعا واقعا ذوق زده ام
تو این پارت اطلاعات زیادی هست امیدوارم ازش لذت ببرید و باید از الان بگم که
لطفا کامنت یادتون نره چون به شدت بهم نشون میده که داستان و درست براتون جا انداختم یا نه

پس کامنت یادتون نره

______________________________________

"پارک جیمین"

ساعت 8 صبح وارد عمارت شدم که تئو جلوم ظاهر شد با دیدنم با تاسف نگاهم کرد : متاسفم

دستم که به شدت میلرزید و تو جیبم کردم : جانگکوک چندمی بود؟

تئو: پنجمی

-4 تا

لبام و رو هم فشار دادم تا اشکام بیرون نریزه

یونگی: ببین کی برگشته

نگاهش کردم که در حال بستن پیراهن سفیدش از پله ها پایین اومد چشمم به گردن مارک شده اش خورد

اون واقعا هیونگم بود؟

اون واقعا دوستم داشت؟

اومد سمتم که تئو از ما دور شد گونه ام و نوازش کرد : به نظر میاد گریه کردی

حتی منتظرجوابمم نموند لبم و لمس کرد : بهم گفتن ماشینت و یدک کش جمع کرده انقدر راحت ماشین به اون گرونی و وسط خیابون ول میکنی؟

هوسوک: اومدی جیمین؟

یونگی: اره ولی رو به راه به نظر نمیاد

هوسوک: اوه ولی اتفاقی که برای اون پسره نیفتاد

یونگی: زیادی خوش شانس بوده شانسش از اونایی که لاتاری برنده میشن هم بیشتر بوده

نگاهم که به خاطر اشکام تار شده بود به یونگی دادم زمزمه کردم : کی قراره دست از سرم برداری؟

یونگی بهم نزدیک تر شد: هی هی هی یعنی چی که دست از سرت بردارم من هیونگتم چطور دونسنگم و ول کنم؟ مگه جز من کسی دیگه ای رو هم داری؟

پلک زدم تا تاری چشمام و رفع کنم نگاهش اشک روی صورتم و دنبال کرد تا روی گونم به پایین رفتن

-هیونگ خسته شدم

بغلم کرد : بیا بغل هیونگ

به خودش فشارم داد : هیونگ مراقبته

به پشت لباسش چنگ زدم : در مقابل کی مراقبمی؟

chess king📍 |kookmin|Where stories live. Discover now