بدون اهمیت دادن به جانگکوکی که با چشمایی که از فرط تعجب 4 برابر شده بودن نگاش میکرد به سمت هال رفت ، بالشت رو روی کاناپه انداخت و دراز کشید ، گوشیش رو برداشت و بعد از چک کردنش خاموشش کرد و چشم هاش رو بست .
و این وسط جانگکوک بود که شکست و خرد شد .
♧♧♧♧♧♧
" وکیل کیم !!!! "
با صدا شدن اسمش توسط یوری چشماش رو از نمایشگر روشن کامپیوتر برداشت و به یوری داد .
یوری وقتی تونست توجه تهیونگ رو جلب کنه سبد گلی که توش پر از گل های بنفش رنگ بود رو به طرفش گرفت :
" این از طرف قاضی جئون براتون اومده "
لبخندی زد و دستش رو دراز رو کرد و سبد رو گرفت .
" ممنونم .... یوری شی "
به سبد توی دست هاش نگاه کرد و کارتی که روی اون بود رو برداشت :
امیدوارم ازدواجمون انقدر دوام داشته باشه تا بتونم تا آخرین روز زندگیم توی این روز بهت گل بدم
سالگرد ازدواجمون مبارک
کارت رو توی گل ها گذاشت و سبد گل رو هم روی میز و بغل دستش ، و بدون توجه به زمزمه های اطرافش سراغ کارش برگشت .
بعد از چند دقیقه تونست سنگینی نگاه کسی رو روی خودش احساس کنه ، می دونست اون فرد کسی جز جانگکوک نیست ، بدون اینکه یه خودش زحمت بالا آوردن چشم هاش رو بده دسته ی سبد گل رو گرفت و اون رو زیر میز انداخت .
با اینکارش صدای همهمه ی همه خوابید و سکوت آزاردهنده ای توی اتاق حکم فرما شد .
جانگکوک اما با همون لحن همیشگی ای که با کارمند هاش صحبت میکرد گفت :
" خب .... می خواستم بگم امروز همتون میتونین زودتر برید "
با این حرف جانگکوک همه با دادی که از خوشحالی میزدند از جاهاشون بلند میشدن و بعد از برداشتن وسایلشون دیوان رو ترک می کردند ، اما اونجا فقط سه نفر مونده بودن :
جانگکوک
تهیونگ
و.
.
.
.
.لی جونگ سون
دختری که تازه به دیوان وارد شده بود و همه توی این مدت کوتاه فهمیده بودن که چه آدم خودخواه و حسودیه .
تهیونگ پرونده هاش رو توی کیفش گذاشت ، سیستم رو خاموش کرد و سبد گل رو از زیر میز برداشت .
جانگکوک خوشحال از اینکه تهیونگ سبد گل رو فراموش نکرده به دنبالش رفت .
با رسیدن به پارکینگ قفل مرکزی ماشین رو زد و با قدم هایی بلند تز از تهیونگ به سمت ماشین دوید و در سمت کمک راننده رو برای تهیونگ باز کرد ، اما تهیونگ بدون اینکه حتی نگاهی سمت جانگکوک و در بازه ماشین بکنه به سمت ماشین خودش رفت و سوارش شد .
جانگکوک با تعجب به تهیونگ که به سمت ماشین خودش میرفت نگاه کرد .■■■■■■■
سلام کلوچه ها ....... حالتون چطوره؟؟؟
YOU ARE READING
💔 Other half 💔
Romanceیه زندگی شاد ........ یه همسر عالی و فوقالعاده ........ اما چی میشه اگه یکی از اون ها به فکر خیانت بیوفته ؟ "خیانت مثل موریانه به جون زندگی آدما میوفته " • نام فیک : نیمه ی دیگر • روزهای آپ : یکشنبه/چهارشنبه • ژانر: انگست ، رومنس ، • کاپل : koo...