د.ا.ن تیلور
" دایانا اون فرق کرده ، بهم قول داده به خاطر من خوب شه "
پوفی کشید . دستشو بالا پایین برد به منظور اینک نمیدونم و هم زمان نفس عمیقی کشید. چهار ساعت سخن رانی کرده که چارلی با تمام دختر های مدرسه خوابیده و پسری نیستش که بهش بتونم اعتماد کنم انگار من نمیدونم .
" تو چند ماه اینجایی؟"
" ۲ ماه؟ فکر کنم"
" افرین ، حالا بزار یک چیزی یاد اوری کنم . من یک سال دوماه توی مدرسه کوفتیم و دارم بهت میگم چاااااارللیی پوثثث بککککن در روو "
" مییییدوونم "
"خب پس؟"
" میخوام بهش اعتماد کنم "در کمدمو بستم . بهش تکه دادم به دایانا نگاه کردم که از عصبانیت قرمز قرمز شده بود. که یکی بغل گوشم گفت :
" هی دختر خوشگله "
سرم بگردونم دیدم چارلی بوده دستشو توی جیبش برده بود و یکم فاصله اشو با دوستهاشش کم کرد و بهم چشمک زد باهاشون راه حرکت میکرد. رفیقهاش بلند بلند خندیدن .
همون لحظه به یک پسر برخورد کرد و پسر با تمام وسایلی که دستش بود با سر زمین افتاد . چارلی یک اخم غلیظی کرد . سمتش رفتم .دستمو روی شونه اش گذاشتم . برگشت با چشم های جادوییش بهم نگاه کرد . اخمش تبدیل به لبخند شد . دولا شد و به پسر کمک کرد تا وسایلشو جمع کنه . پسر ازش معذرت خواهی کرد و سریع دور شد .
" ببین کی اینجا مهربون شده ! چارلی پوث ؟"
به فرانک و دار دستش نگاه کردم . این لعنتی همیشه مشکله من بوده و همیشه دشمن چارلی اینها توی قلدری باهم رقابت میکنن. دستشو توی جیب ژاکتش برد به طرف ما امد .
" تیلور؟ به نظر من خوشگله برای خوابیدن ، خیلی تلاش کردم مزه اشو بفهم ولی خیلی خرشانسی چارلی . اگر صبحش میخواستی فرار کنی بگو یک جای خوب سراغ دارم ."
چارلی دندون هاشو روی هم فشار داد . معلوم بود جوش اورده . بازوشو محکم گرفتم ولی حس میکردم که استخون هاش دارن میلرزن. سعی کردم با ناز کردن بازوش ارومش کنم . چارلی بهم نگاه کرد . لبخند زدم . دستشو روی دستم گذاشت . نفس عمیقی کشید تا بتونه ارامشو به دست بیار و سر قولش وایسه قولی که به من داده بود و پشتشو کرد و منو همراه خودش کشید که راه بی افتیم .
" چارلی پوث ؟ ترسیدی؟ فکر کنم وقتش دیگه بازنشسته بشی ... فکر کنم دیگه اون دیکت کار نمیکنه برای همینه"
کامان داره شورشو در میاره طرفش برگشتم . اروم اروم و محکم به طرفش حرکت کردم .
" اوه فرانک دیکش خیلیم خوب کار میکنه ولی میدونی مثل تو نیست هر سوراخی ببین بکنه توش . حواسش هست که اون سوراخ مال چیه ؟ و برای کیه ؟ توم حواست هست اون سوراخهای که دیکتو توش میکنی مال یک دختره یا برای یک خوک ماده ؟"
YOU ARE READING
every moments
Romance" اون لحظه هایی که باهم بودیم با هیچی عوض نمیکنم " __________________________________________ این داستان قبل از داستان blue is my favorite color ❤ و درباره ی چارلی و تیلور ^-^