⚪22

1.2K 285 113
                                    

"پارک جیمین"

با دیدن هوسوک تو باغ که با تئو حرف میزد سمتش رفتم

-هوسوک

جفتشون نگاهم کردن از حرف زدن دست کشیدن

هوسوک: قبلا هیونگ صدام میکردی

تئو: وسایل هات دو روزه منتقل شدن عجیبه هنوز این اطرافی

نگاهش کردم: معذرت میخوام که گزارشم و بهت ندادم تئو حالا میشه تنهامون بزاری؟

سر تکون داد از ما دور شد هوسوک با دقت به اطراف نگاه کرد دهنش و باز کرد چیزی بگه که پریدم تو حرفش

-یونگی نیست

هوسوک: کجاست؟

-نمیدونی؟

اخماش تو هم رفت: چیو؟

-جدیدن با یکی قرار میذاره

-کی؟قرار؟

دستم و تو جیب کاپشنم کردم : اره قراره کاری

یکی و پیدا کرده تو سازمان ضدقاچاق کشور که بتونه همه تحقیقاتشون که جدیدن بهش گیر دادن و جمع کنه

هوسوک: مگه دارن در موردش تحقیق میکنن؟

خندیدم:دست بردار هوسوک اون ها همیشه یونگی و تحت نظر داشتن ولی یونگی میتونه کنترلش کنه همیشه میتونه حتی اگه لازم داشته باشه تک تک مهره های رقیب و بیاره سمت خودش تو صفحه و دور خودش نگهداره بازم اونه که برنده است.

نگاهش و ازم گرفت : پارک جیمین از اینکه هیونگت انقدر زرنگه خوشحال به نظر میای

نیشخند زدم بهش نزدیک تر شدم : چرا نباید خوشحال باشم؟ اون بهترین ادمیه که تو زندگیم داشتم

-پس اه و ناله های چند وقت پیشت در مورد کشتن اون پسر چی بود؟

-جانگکوک؟ بیخیال تو که بهتر از من میدونی چندتا چنین موردی اومدن و غیب شدن

سر تکون داد: اره میدونم بهتر از تو

چیزی نگفتم زل زدم به نیم رخ بی نقصش : جانگ هوسوک

-هوم؟

-بسه

نگاهم کرد چیزی نگفت بهش نزدیک تر شدم : من از همه چیز خبر دارم

بدون پلک زدن زل زد بهم انگار که حواسش جای دیگه بود

-میدونم تو بودی که پدرت و لو دادی برای همین یونگی مثل یه مهره ای که چسبیده به صفحه بی حرکت نگهت داشته

chess king📍 |kookmin|Où les histoires vivent. Découvrez maintenant