"پارک جیمین"
با دیدن هوسوک تو باغ که با تئو حرف میزد سمتش رفتم
-هوسوک
جفتشون نگاهم کردن از حرف زدن دست کشیدن
هوسوک: قبلا هیونگ صدام میکردی
تئو: وسایل هات دو روزه منتقل شدن عجیبه هنوز این اطرافی
نگاهش کردم: معذرت میخوام که گزارشم و بهت ندادم تئو حالا میشه تنهامون بزاری؟
سر تکون داد از ما دور شد هوسوک با دقت به اطراف نگاه کرد دهنش و باز کرد چیزی بگه که پریدم تو حرفش
-یونگی نیست
هوسوک: کجاست؟
-نمیدونی؟
اخماش تو هم رفت: چیو؟
-جدیدن با یکی قرار میذاره
-کی؟قرار؟
دستم و تو جیب کاپشنم کردم : اره قراره کاری
یکی و پیدا کرده تو سازمان ضدقاچاق کشور که بتونه همه تحقیقاتشون که جدیدن بهش گیر دادن و جمع کنه
هوسوک: مگه دارن در موردش تحقیق میکنن؟
خندیدم:دست بردار هوسوک اون ها همیشه یونگی و تحت نظر داشتن ولی یونگی میتونه کنترلش کنه همیشه میتونه حتی اگه لازم داشته باشه تک تک مهره های رقیب و بیاره سمت خودش تو صفحه و دور خودش نگهداره بازم اونه که برنده است.
نگاهش و ازم گرفت : پارک جیمین از اینکه هیونگت انقدر زرنگه خوشحال به نظر میای
نیشخند زدم بهش نزدیک تر شدم : چرا نباید خوشحال باشم؟ اون بهترین ادمیه که تو زندگیم داشتم
-پس اه و ناله های چند وقت پیشت در مورد کشتن اون پسر چی بود؟
-جانگکوک؟ بیخیال تو که بهتر از من میدونی چندتا چنین موردی اومدن و غیب شدن
سر تکون داد: اره میدونم بهتر از تو
چیزی نگفتم زل زدم به نیم رخ بی نقصش : جانگ هوسوک
-هوم؟
-بسه
نگاهم کرد چیزی نگفت بهش نزدیک تر شدم : من از همه چیز خبر دارم
بدون پلک زدن زل زد بهم انگار که حواسش جای دیگه بود
-میدونم تو بودی که پدرت و لو دادی برای همین یونگی مثل یه مهره ای که چسبیده به صفحه بی حرکت نگهت داشته
VOUS LISEZ
chess king📍 |kookmin|
Fanfiction[شاه شطرنج] • |پایان یافته| _ تو بازی و ساختی و من تمومش میکنم و حالا «کیش و مات» کاپل اصلی: کوکمین _ یونمین ژانر: جنایی_رمزالود_عاشقانه