کاور پارت ها فقط جهت ضعف رفتگی دل شما و تصورتون قرار داده میشوند و کاربرد دیگری ندارند :)🌈🍯
توی ماشین به جز صدای ملایم موسیقی، صدای دیگه ای به گوش نمیرسید.
جیمین به در تکیه داده بود و همراه با صدای خواننده کلمات رو تکرار میکرد.
پسر بزرگتر دنده رو عوض کرد نگاهی به چهره آروم همسرش انداخت. صدای جیمین حس خوبی رو بهش میداد.
+تهیونگا
تهیونگ سرش رو به طرف جیمین چرخوند. پسر داشت نگاهش میکرد.
-بله؟
جیمین لب هاش رو توی دهنش کشید.
+دلم یه چیزی میخواد...تهیونگ ابرویی بالا انداخت. دست جیمین رو گرفت و زیر دست خودش روی دنده گذاشت:
-چی میخوای بیوتی؟
امگا دست آزادش رو آروم زیر شکمش کشید.پسرا داشتن تکون میخوردن.
+اسنک. اسنک و بستنی وانیلی.
تهیونگ فرمون رو چرخوند و لبخندی زد. چشم هاش خیابون رو چک میکرد تا جلوی اولین هایپر وایسه. ساعت تازه ۸ بود و مطمئنا همه مغازه ها باز بودن.
همین یه ساعت قبل توی خونه پدرهاش شام خورده بودن و قرار بود حالا برن یه کم قدم بزنن.-اوه یه سوپر مارکت اونجاست!
کنار خیابون ایستاد و کمربندش رو باز کرد.
-بستنی وانیلی و اسنک کاراملی؟
جیمین لب هاش رو جلو داد:
+نه...
تهیونگ کامل به طرف جیمین چرخید:
-پس؟
جیمین نگاهش رو از تهیونگ گرفت و هوفی کلافه کشید:
+عایش! این خیلی احمقانه است ولی حس میکنم اگه نخورمش این دو تا بچه شکمم رو پاره میکنن!
سر هر دوشون به طرف شکم جیمین چرخید. از روی تیشرت هم اون لگد محکم مشخص بود...
تهیونگ کمی به پایین خم شد و صورتش رو سمت شکم جیمین برد:-هی! نمیدونم کدومتونه ولی بهتره با جیمینِ من درست رفتار کنید. پسرای بد!
جیمین آروم خندید و انگشنش رو روی ابروهای تو هم رفتهی نیمه امگاش کشید:
+خیلی خب ددی عصبانی، قول میدن پسرای خوبی بشن. حالا پاشو برو برام بستنی و اسنک شور بخر.
تهیونگ توی همون پوزیشن سرش رو بالا آورد و به جیمین نگاه کرد:
-اسنک شور و بستنی؟
جیمین شونه ای بالا انداخت و یکی از دو قلو ها دوباره لگد زد.
+میبینی؟ فک کنم تا چیزی که میخوان رو بهشون ندیم آروم نمیشن.
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟
Fanfictionاخطار: ما هیچ مسئولیتی در قبال اکلیل هایی که قراره ازتون بپاچه قبول نمیکنیم :)))🌈 "سیزده سال اول زندگیم به این فکر میکردم که قرار یه آلفا باشم؛ ولی خب این دنیا همیشه خواسته های منو به تخمش گرفته. و از اونجایی که کارما در برابر من تبدیل میشه به ماد...