•Crush•

1.3K 234 76
                                    

Third POV:

هری به سمت برج نجوم رفت، نمیدونست دراکو اونجا هست یا نه ولی مخفیانه امیدوار بود که باشه. لبخند کوچیکی رو صورتش ظاهر شد وقتی دراکو رو دید. دراکو روی زمین نشسته بود و صورتش رو به روی هری بود.

"سلام" هری خجالت زده گفت و کنار دراکو نشست.
دراکو سرش رو به سمت هری چرخوند، چشمای شیشه ایش طوفانی بود و موهاش به هم ریخته بود. برای یکبار هم که شده ارزو کرده بود هری نیاد.

"مشکل چیه؟" هری بلافاصله پرسید و دستش رو روی شانه دراکو گذاشت.

" چیزی نیست فقط فکر میکنم." دراکو تمام واقعیت رو نگفت.

هری ساکت شد و دستش رو از شانه دراکو برداشت و به این فکر کرد که چی بگه. دراکو میتونست نگاه متمرکز هری رو ببینه، برای همین تصمیم گرفت دوباره صحبت کنه .

" گرنجر بهم گفت که تو بهش گفتی ما دوستیم." دراکو موضوع رو عوض کرد سرش رو برگردوند و با قیافه گیج شده ی هری مواجه شد.

" من هیچوقت همچین چیزی بهش نگفتم." دراکو در حالی که سرش رو برگردوند سعی کرد نا امیدی که تو لحن هری بود رو نادیده بگیره.

"اوه." دراکو به سادگی جواب داد.

"ولی ما دوستیم مگه نه؟" پسر مو قهوه ای امیدوارانه به دراکو نگاه کرد و منتظر بود چیزی بگه. دراکو سرش رو تکون داد. قبل از اینکه هری دوباره چیزی بگه سکوت دوباره بینشون برقرار شد.

" فکر نمیکنم دیگه از خوشم بیاد." هری خیلی‌ ناگهانی گفت.

دراکو جلوی لبخندی که داشت تهدیدش میکرد تا روی صورتش ظاهر شه رو گرفت و به جاش ابروهاش رو برای هری بالا برد.

"صبر کن، این خیلی قشنگ به نظر نمیرسه. منظورم این بود من الان اون رو فقط به عنوان دوست میبینم."

"و دلیلش چیه؟" دراکو نتونست جلوی خودش رو بگیره تا نپرسه، میدونست که این فضولیه ولی کنجکاو شده بود.

"خب، الان که بیشتر باهاش اشنا شدم ، اون رو به عنوان یک دوست خوب میبینم و فکر میکنم اون هم همین حس رو داره،
و‌من‌فکر‌میکنم‌از‌یکی‌دیگه‌خوشم‌میاد." هری اخر جمله رو تندتر گفت و به محض اینکه کلمات از دهنش خارج شدند پشیمون شد.

"چی؟"

"گفتم فکر میکنم از یکی دیگه خوشم میاد." زیر لب گفت و به زمین نگاه کرد.

"و اون کیه؟"

اون شخص برگزیده کیه که باید در برابرش پیروز بشه؟ دراکو با خودش فکر کرد.

How to kiss a wizard (Persian translation)Where stories live. Discover now