وانشات ا/ت و جونگ کوک
ژانر : اسمات، عاشقانهچند روزی بود که جونگ کوک به خاطر کارای هایب و البوم جدیدشون و.... نمیتونست بیاد خونه و تو خیلی دلتنگش شده بودی
میدونستی امشب میاد چون خبرارو شنیده بودی که امروز برمیگردن کره
پس بلند شدی تا واسه شب که بر میگرده اماده باشی
رفتی اول کلی غذا های خوشمزه که دوسشون داشت براش پختی و بعدشم رفتی حموم
بعد یه ساعت اومدی بیرون کل بدنتو لوسیون زدی موهامو حالت دار خشک کردی و یه لباس خواب ناز و سکسی پوشیدی و رفتی که سفره رو بچینیاهنگ جدیدشون و گذاشتی و صداشو یکم زیاد کردی
همینجور داشتی سفره رو میچیدی و داشتی شمع هارو روشن میکردی که دو تا دست دور کمرت پیچید
یه جیغ اروم زدی که دم گوشت گفت
+ هوووم بیبی بانی منم اروم باش و همونجا رو اروم بوسید
چرخیدیم و بغلش کردی بغض کرده بودی و با صدای ارومی گفتی دلم برات تنگ شده بود ددی
کلمه ی ددی رو با یه لحن شیطونی گفتی که خندید و گفت
+ هوووم منم بیبی.... ببینم بیبی بانی چه کارا کرده چیا پخته هوووم
و به طرف میز خم شد و سفره رو دید زد ولی یهویی برگشت گفت
+ من اینا رو نمیخورم خوشمزه به نظر نمیرسن
که یهو حالت گرفت و با استرس گفتی
_چ.. چرا؟! منکه کلی زحمت کشیدم واسش؟! تو حتی امتحانشو نک.....
که نزاشت حرفت تموم بشه و محکم لباشو رو لبات کوبید یکی از دستاشو پشت گردنت و اون یکی رو پشت کمرت گذاشت و به خودش چسبوند
بعد از چند دقیقه ازت جدا شد و گفت
+ من دلم میخواد باشیم بخورم اینارو بعدا هم میشه خورد
و دستاشو زیر زانوهات برد و براید استایل بغلت کرد و به سمت اتاقتون رفترو تخت انداختت و روت خیمه زد و بازم لباتو محکم تو دهنش کشید و همینجوری که به حالت فوق هاتی لباتو میخورد لباسای خودش و تورو در اورد و انداخت پایین
از لبات دل کند و به سمت گردنت رفت و همه جاشو کبود کرد
تو هم از شدت لذتی که داشتی هی پیچ میخوردی و اه و ناله های ارومی میکردی و این بیشتر تحریکش میکرد
سرشو بلند کرد و تو چشمات نگاه کرد و تو همین حین دوتا از انگشت هاشو یهویی واردات کرد که جیغ زدی
_ عهههههه ددی ارووووممم اییییی
+ هییییششش بیبی الان تموم میشه اروم باشتند تند دستاشو تکون میداد و بعد از مدتی دوتای دیگه از انگشتاشو واردات کرد
بعد از چند دقیقه که حس کرد نزدیکی انگشتاشو در اورد که ناله ی اعتراض امیزی کردی
خندید و به جاش اروم اروم دیکشو واردات کردم
چند لحظه صبر کرد عادت کنی و بعد شروع کرد
با اخرین سرعتی که میتونست داشت نامه میزد و لذت وصف ناپذیری تو کل وجودتون پخش میشد
بالاخره بعد از یه ربع نامه زدن هر دو تاتون با هم ارضا شدین
کنارت دراز کشیده و بغلت کرد
دم گوشت گفت
+ اممم چاگیا شامت خیلی خوشمزه بود دستت درد نکنه و پیشونیتو بوسید
تو هم فقط یه نفس عمیق کشیدی و تو بغلش خوابت بردووت بدین چیزی ازتون کم نمیشه تازه منه بدبخت انرژی هم میگیرم
BẠN ĐANG ĐỌC
BTS smut one shots
Fanfictionسناریو های کاپلی از بنگتن بویز بسی اسمات میباشند 🤤🤤🤤🤤💦💦💦💦 از هر کاپل تو ژانر های مختلف