5-After forgiveness

742 69 21
                                    

سلامممم- من اینجام با یه پارت نفرین شده. (پر از شرمندگی)

میدونم که سه تا جمعس؛ هیچ پارتی نذاشتم و بابتش خیلی متاسفم، اما کلی بدبختی برام پیش اومد، هرچند که باعث نمیشه تبرئه شم...

دفعه اولی که پارت و ادیت زدم، واتپدِ &@%*@* ارور داد و اون قسمت ادیت شدرو پاک کرد ( 8000 کلمه) و من حتی پارت‌های قبلی هم که توی چنل میذاشتم رو نداشتم؛ ولی شخصی پیدا شد که پارت‌های قدیمیمو سیو داشت، وَ من دوباره نشستم ادیتشون زدم، "نه مثل انرژی که اول براش داشتم" افتادم تو بازه امتحانام و حتی همین حالام که اینو مینویسم فرداش امتحان عربی دارم

وَ همین حوادث کوچیک، اما خسته‌کننده باعث شد که انقدر طول بکشه و معتل بشین؛ وَلی پارت خیلی طولانی‌ای هستش، خب وراجی بسه، برید بخونید وَ امیدوارم که لذت ببرید. ووت و کامنت فراموش نشه!

🔥🚫WARNING🚫🔥
_______________________________

گوجو بعد از خارج شدن از اون پایگاه و طی کردن بیشتر مسافت؛ برای رسیدن به 686

به اتفاق چند دقیقه پیش؛ که بین خودشو گتو افتاد فکر کرد

اون هیچ پشیمونی از برخورد اول؛ بعد از شنیدن اون حرف از گتو نداشت

ولی چیزی که اذیتش میکرد، ری‌اکشنش نسبت به عذرخواهی که گتو داشت میکرد بود وَ حرفایی که توی عصبانیت زد و خلاف میل باطنش بود

اون میدونست که گتو قصدش از قرار گرفتن تو اون فاصله این بود که ببوستش تا شاید اینجوری کاری کنه تا ساتورو عذرشو بپذیره؛ ولی اون مثل عوضی‌ها رفتار کرد و پسش زد

چشماشو برای درومدن از این افکار روی هم فشار داد و به بیرون خیره شد_fuck it، دیگه نمیخوام بهش فکر کنم.

با توقف کردن ماشین و دیدن سوپرمارکت 686
بدون زدن حرفی به راننده پیاده شد و بی رمق به سمت ماشین دستینی حرکت کرد

درب صندلی عقب و باز کرد و نشست_سلام.

دستینی قبل از روشن کردن ماشین جواب سلامشو داد

از صدای گوجو و چهرش میشد تشخیص داد که اتفاق خوبی نیوفتاده_Very well

میدونم که قرار نیست بهم بگی اما بازم خودمو خسته میکنم و میپرسم؛ چیشده؟

گوجو پیشونیشو به صندلی جلو چسبوند و در غیرقابل باور ترین حالت؛ جواب دستینی و داد_فکر کنم همنشینی با تو باعث شده پارانوئید بودنات روم اثر بزاره.

دستینی چشماشو ریز کرد_درست توضیح بده تا بفهمم چیشده؟

نفسشو پر صدا بیرون داد و بدون مقدمه چینی رفت سر اصل مطلب_با گتو دعوام شد‌.

دستینی وقتی دوباره سکوتشو دید چشماشو چرخوند و بهش تلنگری زد_محض رضای فاکینگ گاد

کامل حرفتو بزن؛ همش باید بپرسم چرا برای چی کجا کِی؟

My One And OnlyМесто, где живут истории. Откройте их для себя