جیمین : کوک میدونستی تهیونگ از پسرایی که شنا بلدن خوشش میاد؟
جونگکوک : جدی؟
جیمین: اره[یه ساعت بعد]
جونگکوک : *تلاش میکنه تهیونگ رو تحت تاثیر قرار بده*
جونگکوک : ته عزیزم؟ ،می دونستی من عاشق شنا کردنم و البته شناگر ماهری هم هستم ؟
تهیونگ :
تهیونگ :ولی کوک
تهیونگ : تو دیروز داشتی تو استخر بادی بچه ها غرق میشدی و خودم نجاتت دادم