2 the new annoying one

155 26 15
                                    





***
Third person pov

اون دختر بی شک ترسناک ترین چشمایی رو داشت که تویه زندگیش دیده بود

تاریک

سیاه

بی احساس

موهاش رنگه عجیبی داشت

بالایه موهاش سیاه اما پایین تر که میومد قهوه ایه روشن بود

حتما رنگ شده بود
مگه نه؟

شلمن: خیلی خب به مدرسه ما خوش اومدی
صندلیه تو اونجاست کناره جاستین

هری و نایل به دختر که سمته صندلیش میرفت نگاه میکردن

نمیدونست سمته چی میره

اما خب اینم نمیدونستن که اون دختر چطور قراره با جاستین رفتار کنه

کیفشو گذاشت پایین و از همین حالا صدایه نکره جاستین به گوشه دختر خورد

جاستین: خوش اومدی بیب باهم یه عالمه خوش میگذرونیم

و به اون لبخند زد...

دایانا : میشه گفت مطمئنم نمیخوای لبخنده میلیون دلاریتو با مشت از رویه صورتت پاک کنم  پس ببند "بیب"

لبخنده جاستینو بهش برگردوند و جاستین کم کم لبخندش محو شد

سره کلاس ریاضیو انقدر راحت جواب میداد که انگار سالهاست که داره همین درسارو میخونه و چیزه جدیدی از لایه کتابه مسخره پیدا نمیکنه

جاستین قرار بود حتی بیشتر بهش گیر بده و هری اینو از همون موقع میدونست
نمیدونست چه مرضی بود که باید همیشه دخترارو به خودش علاقه مند کنه تا فقط بعدش دلشونو بشکنه

اون واقعا قلبی تویه سینش نداشت؟

کلاسه ریاضی که تموم شد هری خواست با دانش آموزه جدید آشنا بشه
پس تویه راهرو طرفش رفت

هری: سلام من هریم ما باهم کلاس ریاضی داریم منو دیدی؟

دایانا: بله مو قشنگ تورم دیدم


هری: میخوای کناره ما تویه کفتریا بشینی؟

به نایل اشاره کرد که چند قدم اونور تر وایستاده بود و به دیوار نگاه میکرد
جوری که انگار پرده سینما روشه

دایانا: آره حتما اوه واینکه به اون دوسته باب اسفنجیت بگو کناره دیوار حلوا پخش نمیکنن

و نایل که انگار تازه از جهان خودش بیرون کشیده شده بود بهشون نگاه کرد

نایل: ها؟


هری: اون نایله اونم مهربونه فقط باید بشناسیش


دایانا: خیلی خب من الان کلاسه طراحی دارم پس فکر کنم اینجا جدا میشیم؟ تویه کفتریا میبینمت کرلی

pretty boy(persian)Where stories live. Discover now