Kook pov-
صبر کن ببینم...
اون تا الان فقط با یه باکسر تو بغلم بود!
نگاهمو به سمت پایین تنش کشوندم که چشمام به رون های شیری رنگش خورد...
سریع سرمو اوردم بالا و به سقف نگاه کردم..
هوف کلافه ای کشیدمو با بیچارگی گوک رو صدا زدم
_گوک..
×چیه چی شده؟
_بیا ازم جداش کن..نمیتونم خودمو کنترل کنم
×ینی چی..؟
_فاک..فقط بیا...
با ناله ای که جیمین کرد ساکت شدم...
+اههه....ک...کوکی....
با گفتن اسمم شروع به حرکت دادن خودش روی پام کرد،
با چشمایه گرد شده نگاش کردم که مظلومانه گفت..
+اهه..کوک..یه..یه کاری بکن...درد میکنه
سرمو سمت گوک چرخوندم..
_باید چه غلطی بکنم؟
گوک کلافه نگاهی به ما انداخت و به سمتمون اومد..
×کوک..باید انجامش بدیم
_چی؟!!
×باید بهش کمک کنیم،هیت خیلی چیز دردناکیهاگه نیازشون برطرف نشه ممکنه از شدت درد یا به خاطر رفع نشدن نیازشون و بالا بودن سطح هورموناشون اسیب ببین، من نمیدونم باید چه دارویی بهش بدم تنها راهمون اینه که کمکش کنیم...
سری تکون دادم..
_خیله خب فقط بگو باید چیکار کنم
×سکس...
_چیی؟
×کوک..همیشه انقدر خنگ بودی؟میگم باید باهاش سکس کنیم...
_اخه کدوممون...
×تو بغل توعه..منم کمکت میکنم فقط انجامش بده...
کلافه به جیمینی که صورتش روبه قرمزی میرفتو خودشو رو پام حرکت میداد نگاه کردم..مثل اینکه چاره ای نبود با صدایه گوک از فکرکردن دست کشیدمو نگاهش کردم...
× شروع کن دیگه...
_تو میخوای همینجا بمونی؟
× اره...
نفسمو کلافه بیرون فرستادمو دستمو روی پهلوی جیمین گذاشتم و از خودم فاصلش دادم...
صورتمو بهش نزدیک کردم و اروم لبمو رو لبش گذاشتم..
جیمین سریع شروع به مکیدن لبم کرد..
از حرکتش لبخندی رو لبم نشست...
دستمو از روی کمرش حرکت دادمو وارد باکسرش کردم و به حفرش رسوندم..
با برخورد دسته سردم به حفرش ناله بلندی کرد،گوک از پشت بهمون نزدیک شد و شروع به بوسیدن و مکیدن گردنش کرد،
دستمو روی حفرش تکون میدادمو روش میکشیدم ،شنیدن صدای ناله هاشو دوست داشتم...
با حرکت ناگهانی که جیمین کرد انگشتم که فقط روی حفرش بود کاملا واردش شد که باعث شد صدای نالش بلند شه...
+اهه...
_گوک..بخوابونش رو تخت...
گوک جیمینو اروم رو تخت خوابوند و خودش به سمت نیپلاش رفت و شروع به بازی کردن با اونا کرد..
سرمو بین پاهای جیمین بردم و روی باکسر خیسش بوسه ای گذاشتم...
Jimin pov-
با برخورد هوای سرد به دیکم اه غلیظی کشیدم اما با سوزش عمیقی روی رونم جیغم بلند شد..
+اهه..اون..اونجا..ن..اهههههه...
با سوزش یه قسمت دیگه دوباره جیغ کشیدم...
لنتی...میخواست زجرکشم کنه؟!!
با حس خیسی روی نیپلم چشمامو به زور باز کردم و نگاهمو به گوک دادم...
زبونش داشت با نیپلم بازی میکرد...
دستمو سمت سرش بردم و به خودم فشارش دادمم...
+خ...خیلی..حس خوبی...دارهه..اههه...با ورود ناگهانی جسم بزرگی داخلم برای چند لحظه نتونستم نفس بکشم...
Kook pov-
با دیدن حفره خیس و تنگش نتونستم تحمل کنم و خودمو یه ضرب واردش کردم...
صدای گریش باعث شد حواسمو بهش بدم...
+این..این درد داره..درش بیارخواهش میکنم...
× جیمینی یکم تحمل کن باشه؟ دردش خوب میشه عزیزم..گوک با گفتن این حرف به سمت لبای جیمین رفت و اونارو محکم بوسید...
بعد چند لحظه شروع به ضربه زدن داخلش کردم...
از شدت تنگیش نمیتونستم راحت حرکت کنم و باعث میشد بی طاقت بشم...
ناخوداگاه سرعت ضربه هامو بالا بردم که باعث بلند تر شدن ناله های جیمین و تکون خوردنش شد..
×کوک..اروم تر..ممکنه اذیتش کنی...
بی توجه به حرف گوک ضربه هامو تو جهات مختلف زدم تا پروستاتشو پیدا کنم که با بلند شدن صدای جیغش فهمیدم موفق شدم...
Gook pov-
کوک محکم اون هیبرید کوچولو رو به فاک میداد...
با اینکه بهش هشدار داده بودم باز هم وحشیانه کار خودشو میکرد..سرمو تکون دادمو برای از بین بردن دردش روش خم شدمو اروم بوسیدمش...
جیمین مث یه پاپی لبامو میلیسیدو باعث میشد کل صورتم از لمسای زبونش خیس بشه...
با بالاتر رفتن ناله های جیمین و بیشتر شدن سرعت کوک فهمیدنِ نزدیک بودن هر دوشون سخت نبود...
به زور صورتمو از جیمین دور کردم که ناله ناراضی ای کرد...
خودمو رو بالاتنش خم کردم و نیپل سفت شدشو به دندون گرفتم...
شنیدن صدای جیغش که با درد و لذت قاطی شده بود باعث میشد دیکم بزرگ تر چیزی که بوده بشه...
با از حرکت وایستادن کوک از روی جیمین بلند شدمو بهش نگاه کردم..دستاشو دو طرف جیمین گذاشته بودمو داشت تند تند نفس میکشید...
با برداشتن یه دستمال دستمو سمت شکم جیمین بردم تا تمیزش کنم اما برخورد دستم به دیکش که هنوز تحریک شده مونده بود تعجب کردم...
×کوک.. مگه جیمین کام نشد؟
_چرا..نمیبینی همه جا رو کثیف کرده؟
×اینجا رو نگاه کن...
و به دیکش اشاره کردم
_هنوز اینجوریه؟!!!
دستمو رو شقیقم گذاشتم و به جیمین که هنوزم به خودش میپیچید نگاه کرم...
× برو اونور کوک...
کوک از جیمین بیرون کشید که ناله جیمین بلند شد..
جای کوک و گرفتم و لباسامو از تنم دراوردم روی جیمین خم شدمو به سوراخش نگاه کردم...
پسره وحشی
..تو سکسم بی اعصابه...
انگشتم و اروم واردش کردم..لنتی وقتی دیک اون وحشی توش بوده این انگشت و حس نمیکنه که..
دوتا دیگه از انگشتامو واردش کردم که ناله ای کرد...
با حرکت دادن انگشتم تو جهت های مختلف سعی کردم پروستاتشو پیدا کنم...
+اهه..فاک...همونجا
با پیدا کردن پروستاتش انگشتامو با سرعت تو همون جهت حرکت دادم و همزمان زبونمو وارد سوراخش کردم...
+اهه..فاککک...
با شنیدن صدای جیغش چشمامو بالا اوردم و با دیدن کوک که پشت جیمین نشسته و او داره مارکش میکنه پوسخندی زدمو دوباره به کارم ادامه دادم...
صدای ناله های جیمین کل اتاق و پر کرده بود و کنترل کردن خودم خیلی سخت شده بود...
با تنگ تر شدن دیواره های جیمین دور انگشتا و زبونم،دست ازادمو سمت دیکش بردم شروع کردم به پمپ کردنش..
بعد از چند ثانیه جیمین با شدت توی دستم اومد..اما دیکش همچنان پا برجا بود..
(اتی:لنتی بخواب دیگه...)
کلافه همچنان به هندجاب دادن با جیمین ادامه دادم و بعد از چند ثانیه با پایین کشیدن باکسرم دیکمو وارد سوراخش کردم...
+لطفااا..درد داره...
به خاطر لحن مظلومش قلبم درد گرفت....لنتی چطور میتونی بعد از دو راند به فاک رفتن همچنان اینقد مظلوم و خوردنی باشی؟
ضربه هامو به سمت پرستاتش میزدمو همزمان همه جاشو مارک میکردم...
کوک با لباش داشت ارومش میکرد و همزمان نیپلای سرخ شده و ملتهب شدشو بین انگشتاش فشار میداد...
با تنگ شدن ناگهانی دیوراش دور دیکم ناله ای از روی درد کردم...
×جیمین...حالت خوبه؟
+دا..دارم...میام...
سرمو تکون دادمو سرعت ضربه هامو بالا بردم و دوباره براش هندجاب رفتم..طولی نکشید که این دفعه پرفشار تر از دفعات قبل کام شد...
به دیکش که الان خوابیده بود نگاه کردم...
قیافه زاری به خودم گرفتم و رو بع کوک گفتم
×اخرشم باید برم جق بزنم...
خودمو حرکت دادمو از جیمین بیرون کشیدم تا بتونم خودمو خالی کنم...
دستمو سمت دیکم بردم تا با چند تا حرکت خودمو خلاص کنم که با ورود دیکم به حفره داغ و تنگی فقط تونستم ناله کنم...
با دیدن جیمین که به سختی روی دستو پاهاش وایستاده بود و داشت برام بلوجاب میرفت کنترلمو از دست دادمو با فشار دادن سرش به دیکم شروع به فاک دادن دهنش کردم..
×فاک جیمینی..دهنتم...مثل سوراخت عالیه...
با حس نزدیک بودن سعی کردم خودمو از دهنش بیرون بکشم اما اون هیبرید هورنی با گرفتن رونام مانعم شدو باعث شد توی دهنش کام شم...
جیمین با بیرون اوردن دیکم از دهنش شروع به سرفه کردو رو تخت افتاد...
هول شده سمتش رفتم
×هی...موچی..خوب؟
_گوک..اون فقط از خستگی بیهوش شده...
با حرف کوک نفس عمیقی کشیدم و مستقیم به جیمین نگاه کردم...
×کوک...
_هوم؟
×من دیگه ازش نمیگذرم....
_برای دفعات محدود توی عمرم باهات موافقم..
(اتی:نه توروخدا موافق نباش!!زدن بچه مردمو فلج کردین میخواین ازشم بگذرین؟
اونی:تو چرا حرص میخوری مگه تورو کردن)ادامه دارد...
..............................
دوونت فورگت ووتو کامنت
بوس♡#اونی،آتی
باتچکر😈
KAMU SEDANG MEMBACA
ONE SHOTS OF COUPLES
Fiksi Penggemar‧›گایز این یه بوک پره مینی فیکه قول نمیدیم همشون اسمات باشه ولی سعیمونو میکنیم،واینکه کاپل درخواستیه. ‧›کاپل بگین مینی فیک/چند شاتی تحویل بگیرین. #آتی/اونی