part 8

239 29 20
                                    


(تیام_همون شب)
اسمات🔞

لیام با حوله ای دور کمرش از حموم بیرون اومد
لبخندی زد
تی:میخندی!
لی:فقط یاد امشب افتادم جوری که استایلز حرص درکو در میاره و این اولین باره که میبینم درک هیچ کاری نمیکنه
+ولی مطمئنم الان داره سخت به فاکش میده
_عاره احتمال این یکی هست
لیام جلو ایینه ایستاده و موهاشو خشک میکرد
تئو پشت سرش رفت و دستشو دور کمرش حلقه کرد بوسه ریزی روی گردنش گذاشت
+توچی؟
_من چی؟
+فک نمیکنی تو هم نیاز به تنبیه داری؟
_چی!چرا؟چیکار کردم؟
بوسه ای بین دوتا کتف لیام گذاشت
+خوب فکر کن بیبی
لیام یکم فکر کرد
_ولی من که امشب بیبی خوبی بودم
_پس کی توی فرودگاه با اون دختره لاس میزد؟هوم!

و محکم باسن لیام رو فشار داد
لیام اهی کشید
_م...من که با اون لاس نزدم بعدشم من معذرت خاهی کردم
+ولی معذرت خاهی به درد من نمیخوره دارلینگ
تئو عقب کشید
یه لیوان مشروب برا خودش ریخت و روی مبل نشست و یکم پاهاشو باز کرد

لیام منظور تئو رو فهمید
جلوی پای تئو زانو زد دستشو روی رون های تئو کشید
زبونشو زیر شکم تی کشید
تی که درحال مشروب خوردن بود هومی گفت
کمربند و دکمشو باز کرد
دستشو توی باکسر تی برد و دیک سفت شدشو بیرون کشید

اب دهنشو قورت داد
خواست یکم تئو رو اذیت کنه
سر دیک تئو رو توی دهنش برد و زبونشو روش میکشید
از پایین تا بالای دیک تی رو با زبونش لیس میزد
تئو داشت کلافه میشد
+بجنب وگرنه مجبور میش....آه
حرفش نصفه موند چون لیام دیک تئو رو کامل توی دهنش برد اروم سرشو جلو عقب میبرد هنوزم میخاست تئو رو اذیت کنه ولی تئو دیگه بیشتر از این نمیتونست تحمل کنه دستشو توی موهای لیام برد و سر لیامو محکم جلو عقب میبرد
با برخورد دیک تئو با گلوش چند بار عق زد و چشماش خیس شدن
تئو وقتی فهمید نزدیکه دیکشو از دهن لیام بیرون کشید و از روی مبل بلند شد
بازوی لیام رو گرفت و بلندش کرد
حوله رو کنار زد با نیشخند به بدن بیبیش نگاه کرد
بیبیش کاملا سفت بود
+خم شو و دستاتو بزار روی مبل
تئو دستور داد
و تا تئو به دیکش لوب میزد لیام تو موقعیتی که تئو گفته بود ایستاد
تئو پشت لیام قرار گرفت و دیکشو روی سوراخ بیبیش تنظیم کرد
_امادم نمی....
نفسش حبس شد
تئو کل دیکشو واردش کرد
چند ثانیه صبر کرد تا سوراخش به دیک سفت شدش عادت کنه بعد حرکت کرد
اروم ضربه میزد و لیام توی اون موقعیت دوست داشت مبلو گاز بزنه درد زیادی داشت ولی میدونست قراره بعدا جاشو به لذت بده

دستشو روی کمر لیام گذاشت تا یکم تعادل بیشتری داشته باشه و ضربه هاشو تند تر کرد
خم شد و گردن بیبیش رو بوسید
با برخورد دیک تئو به پروستاتش ناله ای کرد تئو نیشخندی زد و ضربه هاشو به همون جا زد
_ت...تی...آههه....م....من...نز...نزدیکم
یه دستش رو دور دیک لیام حلقه کرد بهش هند جاب میداد
بعد از چند ضربه هردو با هم اومدن
تئو توی لیام و لیام توی دستای تئو
بعد از چند ثانیه که نفس هاشو منظم شده بود
اروم از لیام بیرون کشید
لیام بخاطر خالی شدن هیسی کشید
خودشونو با دستمال تمیز کردن و توی تخت رفتن
+تو عالی بودی لاو
_چون یه ددی عالی دارم
+اوه نه نه نه من که گفتم خوشم نمیاد ددی صدام کنی
_ولی وقتی منو تنبیه میکنی شبیه ددی ها میشی
+نه...از این به بعد اگر بهم بگی ددی تنبیه میشی فهمیدی
لیام چشماشو چرخوند
_خیله خوب
تئو بوسه ای روی لبای بیبیش گذاشت و خابیدن

Dangerous love[sterek]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora