معلم سهون از اینکه دوباره نمرات اورا پایین می دید بسیار ناراحت شد
-سهونا!..تو که داشتی پیشرفت می کردی!..اتفاقی برات افتاده؟!سهون حرفی نزد و چشمش را به دریا دوخته بود
می ترسید!!..از اینکه دوباره لوهانش به دریا سقوط کند و او متوجهش نباشد می ترسید!!
ممکنه این بارهم تو بغلم فرود بیای لوهان؟!...
******
-بیماری سهونی چیه؟!!
لوهان با هق هق سرش را کج کرد تا دوست پاپی مانندش بالاخره دست از خاروندن باسن گردش بردارد!!-خب تو..تا اسم سهون رو میگی یا میشنوی قلبکت درد میگیره پس یه ویروس از سهونی رفته تو بدنت!!
لوهان از این اطلاعات جدید سیخ شد و کمی روی بدنش جست و جو کرد
-اما چیزی روم نیست؟!!!
-داخل بدنت هانی!!
-چه جوری داخل بدنم رو ببینم؟!بکهیون دست لوهان را گرفت و به سمت جایی که قبلا بهشون گفته بودند وقتی درد داشتن برن راه افتاد
لوهان پشت دوستش با قدم های وارفته جلو می رفت و چشماش رو می مالید..
-خوابم میاد..
-الان نه تنبلی!!بکهیون سریع تر کشیدش تا قبل تایم خواب لوهان به مکان مورد نظر برسند
-رسیدیممم!!*****
لوهان به زور خودش رو به صندلی بلند رسوند و روش قرار گرفتنفس عمیقی از راحتی صندلی بیرون داد و منتظر به فرشته ی پیر نگاه کرد
-مشکل دوستت چیه بکهیون؟!
-دوستم بیماری سهونی گرفته!!
-بیماری سهونی چی...حرفش با گریه ی لوهان قطع شد و بکهیون با ابرو اشاره داد که منظورش همین بوده
-من سهونی میخواممم!!دکتر که متوجه شد مشکل اون فرشته ی ناز چی بوده آهی کشید
-این بیماری نیست بکهیون!!-پس چرا درد داره؟!!
این دفعه لوهان پرسید و دماغش رو با حالت کیوتی بالا داد
-چون عشق درد داره..!-عشق چیهه؟!!
بکهیون و لوهان هم زمان پرسیدند...بکهیون در مقابل این کلمه ی جدید گارد گرفت و اضافه کرد
-مسریههه؟!با ترس تو جاش بالا پایین پرید...نکنه اون هم ویروس عشق رو گرفته باشه!!؟
-خوب میشه؟!
لوهان مظلوم زمزمه کرد...ممکن بود به خاطرش تا آخر عمر فرشته ایش درد داشته باشه؟!!فرشته ی پیر دستی به ریش بلندش کشید..این موضوع رو باید به رییسش می گفت تا فکری به حال لوهان بکنند
یک فرشته ی عاشق سریع پژمرده میشه:)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
I found an angle(پایان یافته)
Фанфикسهون کوچولو از تنهاییش در حال گله کردن بوده که روزی یک فرشته با بوت خوشگلش روش می افته و زندگی تباهش رو آباد میکنه اما.. همه چیز که قرار نیست خوش و خرم پیش بره...💔 کاپل : هونهان💕💕 فصل دوم هم کامل است❣😗