part 10

194 25 8
                                    


چند قدم جلو تر اومد تا روبروی دختره بود
دستشو گذاشت زیر چونش مثلا داشت فکر میکرد و به بدن استایلز نگاه میکرد
+با اینکه لاغری ولی بدن فوق العاده ای داری!
+ورزش میکنی؟
استایلز به دختره نگاه نمیکرد و به اطراف نگاه میکرد بعد از چند ثانیه به دختره نگاه کرد
_عه با من بودی؟
دختره چشماشو چرخوند
_ ناسلامتی دوست پسر رئیس باندم باید دفاع شخصی بلد باشم
و لبخند زوری ای زد
+هوممم
و لبخندی زد
چند ثانیه مکث کرد و دوباره
+حولتو دربیار...
_جانم؟
سریع پرسیدم
یکم از جاش جا به جا شد
+همین که شنیدی...حولتو....در....بیار
یکم طرفش خم شدم
_تو خاب ببین دختر کوچولوی بابایی
دختره اخمی کرد
همون لحظه جریان الکترسیته تو بدن استایلز راه افتاد و از شدت درد به زمین افتاد
بعد از قطع جریان چند تا سرفه کرد
این دفعه دختره طرفش خم شد و قلاده توی گردن استایلزو بالا کشید که استایلزم مجبور شد همراهش خودشو بالا بکشه تا اینکه روی زامو هاش جلو دختره بود
+دوست ندارم حرفمو تکرار کنم توله خوبی باش و گوش بده
و قلاده رو ول کرد و دوباره صاف روی تخت نشست
استایلز بلند شد و روبروش ایستاد
_فاک بهت...
و انگشت وسطشو برا دختره گرفت
دختره عصبی شد و دوباره کلید قلاده رو فشار داد
جریان به استایلز فشار میاورد و نفس کشیدنو براش سخت میکرد
همونطور که روی زمین افتاده بود، برا نفس کشیدن تقلا میکرد
بالاخره کلید رو ول کرد استایلز تونست نفسی بکشه به پشت روی زمین خوابید و چشماشو بست
دختره از روی تخت بلند شد و پاهاشو دوطرف بدن استایلز گذاشت و خم شد
+پسر جون من حوصله مسخره بازیو ندارم و اگر حرفامو گوش بدی این دوره ات هم تموم میشه و میتونی بری پیش دوست پسرت
چشماشو باز کرد
_ولی شماها قرار نیست هیچوقت منو ازاد کنید ازم استفاده میکنین و بعد میکشینم
دختره خندید و موهاشو پشت گوشش انداخت
+فک کردی من چیم ها؟قاتل؟درسته که بابام قاتله ولی من نه!
از روی استایلز کنار رفت
+حالا هم پاشو لباساتو بپوش پایین برای نهار منتظرتم
همین که خواست از اتاق بیرون بره دوباره ایستاد
+فکر اینکه لج بازی کنی و نیای هم از سرت بیرون کن درسته قاتل نیستم ولی میتونم باشم
گفت و رفت
استایلز نفس عمیقی کشید
با دستاش صورتشو پوشوند
_فاک فاک فاک
بلند شد و لباساشو پوشید
خواست از اتاق بیرون بره ولی خواست یه خورده اتاق رو بگرده شاید چیز به درد بخوری پیدا کنه
اول اطراف رو نگاه کرد که دوربینی نباشه بعد توی کمد و کشو های اتاق دختره رو گشت
ولی هیچی نبود
_اگر اتاق درک بود حداقل یه اسلحه کلت پیدا میشد فاک...
از سر ناچاری از اتاق بیرون رفت از پله ها پایین میومد که براندون رو دید با دخترش روی مبل نشستن و میخندن
وقتی بهشون رسیدم صحبتشونو قطع کردن
دختره: فکر عاقلانه ای کردی
استایلز شونه هاشو بالا انداخت
_مگه چاره دیگه ای هم داشتم؟
دیگه چیزی نگفتن
دختر از روی مبل بلند شد و سمت حیاط پشتی رفت
دنبالش راه افتادم
وارد یه باغ شدیم بین دخترا یه محوطه بود که چمن هاش بلند تر بود و یه میز هم اونجا بود که کلی غذا روش بود
حتما نهارو اینجا میخوریم
دختر روی یکی از صندلی ها نشست
به صندلی روبروش اشاره کرد
+بشین
روبروش نشستم
شروع کرد غذا خوردن
وقتی دید من چیزی نمیخورم
+نترس تو غذا هم سم نریختم و اگر نخوری دیگه بهت غذا نمیدم تا بمیری
ایندفعه نوبت استایلز بود که چشماشو بچرخونه
ولی خیلی گرسنه بود اگر چیزی نمیخورد معلوم نبود تا چند روز بهش غذا نده
از ناچاری اونم غذا خوردنو شروع کرد
دختر یکم از نوشیدنیشو خورد و دستاشو توی هم قفل کرد
+فرصت نشد خودمو معرفی کنیم
من اولیویا ام میتونی الیو صدام کنی و همونطور که خودت میدونی دختر براندونم تو چی؟ من چیزای زیادی درمورد تو نمیدونم ولی بابا چیزای زیادی درمورد دوست پسرت بهم گفته...
آه اصلا دوست نداشتم باهاش حرف بزنم حالم ازش به هم میخوره
دلم برای درک تنگ شده بود ینی الانم داره دنبالم میگرده؟امیدوارم زودتر پیدام کنه
از افکارم بیرون اومدم
_من استایلزم
دیگه چیزی نگفتم
بهم خیره شده بود
_چیه؟
+هیچی فقط انتظار داشتم یه خورده درمورد خودت بهم بگی ولی ...بیخیالش تو...
وسط حرفش پریدم
_قراره با من چیکار کنی؟تا کی میخوای منو اینجا نگه داری؟
الیو نفس عمیقی کشید و به صندلیش تکیه داد
+قرار نیست کار خاصی بکنی تو قراره من هرجا میرم همرام باشی و هرکاری هم گفتم باید انجام بدی
_مثلا اگر گفتی لخت بشم یا باهات سکس داشته باشم؟
الیو خندید
+هومممم شاید...بدنت خیلی هاته بهت قول نمیدم بتونم خودمو کنترل کنم و در مورد مدتی که اینجایی اینو من باید به بابا بگم
_دقیقا قراره کی بهش بگی؟
+نمیدونم شاید هروقت ازت خسته شدم
_اگر تا چندماه ازم خسته نشی چی؟
+سعیمو میکنم اینقدر طول نکشه
_شوخیت گرفته؟من یه زندگی فاکی و دوست پسر دارم که الانشم داره دنبالم میگرده
الیو از پشت میز بلند شد
+دوست پسرت میتونه منتظرت بمونه

Dangerous love[sterek]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora