PT_68/1=غیرمنتظره

162 27 3
                                    

❌❌نکته ایی قبل از خوندن ❗❗
هر وقت این علامت{✓}رو دیدین (قبلا هم گفتم الان دوباره هم میگم کسایی که سینمایی ونوم رو دیده باشن میدونن ونوم قبل از اینکه وارد بدن انسان بشه چه جوریه این توده ها هم یه چیزی بین اون و سایه هستن که من الان نمیتونم اسمشون و بگم چون اسپیول میشه چون ماله این فصل نیستش ماله فصل سومه )
[و اینکه واقعا برای دیر اپ کردنم شرمندم این رو به عنوان معذرت خواهی در نظر بگیرید پارت بعدی هم نوشته شده و یه سوپرایزه حسابی ولی فقط ویرایشاتش مونده و بعد اون قرار میگیرع شاید امشب یا فردا معلوم نیست از این پارت لذت ببرید ]
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

با دیدن جی هوپی که با فکر مشغول داشت غذا میخورد مواجه شد با لبخند محویی رفت کنارش ایستاد و با دستش چند بار با حالت در زدن روی میز زد
و بعد خم شد روی میز و به جی هوپ شوکه شده لبخند زد
ته :هیونگ چیزی برای خوردن هست ؟؟
جی هوپ برگ ریزان از جاش پرید
جی هوپ :ا..ره ..‌‌بشین تا برات ...بریزم
جی هوپ سمت کانتر برگشت و سریع غذا ها رو توی ظرف کشید در همون حال تهیونگ پشت میز نشست و به اطراف سرک کشید تا ببینه کسی دیگه ایی هست یا نه که با گذاشتن ظرف غذایی جلوش برگشت و به جی هوپ نگاه کرد با سر خم کردن کوتاهی ازش تشکر کرد که با جواب زیر لبی جی هوپ بهش دوباره لبخند محوی زد
جی هوپ :خواهش میکنم
جی هوپ با مکث دوباره نشست سرجاش.....معذب شده بود و نمیدونست چی بگه بعد چند دقیقه فکر کردن و نرسیدن به جوابی تصمیم گرفت از همون سوالای کلیشه ایی شروع کنه
جی هوپ :آمم ..‌حالت..خوبه ؟؟
تهیونگ یکم فکرکرد و بعدش شونه ایی بالا انداخت و ریلکس جواب داد
تهیونگ :هوم نمیدونم ....فعلا تو خلام ..هیچ احساسی ندارم
جی هوپ :هوم میگذره چند سال دیگه برای اینطوری بودنت جوک میسازی میخندی
تهیونگ :اره چون مشکلات  گذشته در برابر مشکلات اینده جوکی پیش نیست .....و این دقیقا همون جمله ایی بود که نامجون هیونگ بهم گفت و اینم جوابی بود که بهش دادم 
جی هوپ متعجب لب زد  :....تلخ شدی
تهیونگ دوباره شونه ایی بالا انداخت
ته :فکر کنم حق دارم که اینجوری بشم
جی هوپ : البته...و به طور واضحی ....لاغر شدی ...
تهیونگ:..اههه...حداقل قرار نیست مثه خر تلاش کنم تا شکم جلو اومدم رو صاف کنم
جی هوپ :هوم بهترین فراینده لاغری غصه خوردنه ...سریع لاغرت میکنه
تهیونگ :هوم ...تو چی ؟؟حالت خوبه ؟
جی هوپ این بار شونه ایی بالا انداخت
جی هوپ :نمیدونم ....‌و این مسخرس
تهیونگ:چیزی شده ؟؟
جی هوپ :هوف ....‌نمیدونم اینو باید الان بهت بگم یا نه ...
تهیونگ سعی کرد حرفاش قانع کننده باشه
ته : بالاخره که متوجه میشم ...و دلم می خواد وقتی حالم بده همه خبرای بدو بشنوم تا موقع شادی رو سرم خراب نشن ...اون موقع دردش زیادتره....‌
جی هوپ :اوکی ...پس بدون مقدمه بهت میگم ....دوماه میشه که خبری از جونگ کوک و رین نداریم.....
تهیونگ با چشمای گرد شده گفت :خوب .....این خبر واقعا بده ......
جی هوپ توی فکر فرو رفت و زمزمه کرد :نگرانم .....
تهیونگ چند دقیقه به جی هوپ نگاه کردو یه نفس عمیق کشید
تهیونگ :خوب برای حل همه مشکلات همیشه یه راهی وجود داره
توجه جی هوپ جلب شد
جی هوپ :چه راهی ؟؟
تهیونگ همون جور که از جاش بلند میشد جواب جی هوپ رو داد
تهیونگ :من به خاطر یه مسائلی رین رو به خودم وصل کردم اگه جونگ کوک پیش رین باشه میتونم ردشونو بزنم
تهیونگ‌ سمت دری که توی اشپزخونه بود رفت و درشو باز کرد و انتهای اون اتاق کوچیک پر بود از شمع و سلاح های .......غیرعادی؟؟
تهیونگ نصف شمعای موجود رو به جی هوپی که دنبالش اومده بود داد
جی هوپ با چشمای روشن شده از امید پیشتر شمعا رو گرفت
تهیونگ باقی شمعا و یه کیسه چرمی نسبتا کوچک که معلوم نبود توش چی بود رو گرفت و از اتاق خارج شد و جی هوپ هم پشت سر تهیونگ از اتاق بیرون اومد 
جی هوپ :این خطرناک نیست؟؟؟
تهیونگ :چرا ....و خیلی هم سنگینه به خاطر همین به یه نفر دیگه هم نیازه....تو باید پشتیبانیم کنی و پلی بین چاکراها ایجاد کنی و اونطوری چیزایی که من میبینم‌ رو تو هم میبینی.....
جی هوپ با مکث گفت :...باشه
تهیونگ و جی هوپ از در پشتی کلبه بیرون رفتن شروع به راه رفتن به سمت جنوب کردن چند دقیقه ایی بود که  بین درختا حرکت میکردن که بالاخره به یه منطقه نسبتا باز رسیدن که گل های رونده زیادی اون منطقه رو پوشش میداد ، اون منطقه دایره مانند با درختای نزدیک به هم ساخته شده بود
جی هوپ:این ‌‌....
تهیونگ :هیش فقط بیا.....
جی هوپ و تهیونگ از دو درختی که شبیه دروازه بودن گذشتن و جی هوپ شگفت زده شد داخل اون منطقه دایره مانند شگفت انگیز بود فاصله های بین درختا گل های رونده ایی بودن که تو هم تنیده بودن مثل دیوار اون فاصله ها رو پوشش میدادن جوری که معلوم نبود اون طرف گل ها چه چیزی وجود داره و اونقدری ضخیم بود که هیچ موجود جهندی نتونه ازش رد بشه
گل های خوشگل زیادی بودن که رو تنه های درختا پیچیده شده بودن و جالبتر این بود که درختا به طور غیر عادی بلند بودن وشاخ و برگاشون تو هم تنیده شده بودن جوری که با اون دیوار های گلی یه کوی تو خالی درست کرده بودن البته که اون شاخ و برگا نمیزاشتن اون دیوار های گلی بالا تر از شاخه هاشون برن در عین حال سرتو که بالا میکردی خیلی ساده اسمون و دایره مانند میدیدی .....و عجیب ترین موضوع این بود که یه چشمه شفاف اونجا بود که وسطش یه دایره مرکزی بزرگ وجود داشت...وقتی از بین اون دوتا درخت رد میشودی یه پل نازک خاکی شکل مستقیم به اون دایره مرکزی وصل بود  و روبه روی هردیوارگلی یه پل نازک خاکی بود که به دایره مرکزی وصل میشد ... ( برای درک پیشتر =اینطور بود که یه دایره بزرگ بود که یکم وسطشو خالی کردن اب ریختن و پل هایی خاکی با فاصله به اون وسط که اونم دایره اس وصله)
جی هوپ :اینجارو تا حالا  تو عمرمم ندیدم
تهیونگ :دیده باشی باید شاخ در اورد اینجا رو جد اندر جد شوگولی هیونگ برای تمرین های انرژی معنوی خودشون درست کرده بودن...چند سالی اوضاع داغونی داشت که با کمک جین هیونگ یکم سراسامون پیدا کرد و از اون موقع شوگولی هیونگ مواظبشه..... حالا که دید زدن و شگفتیت تموم شد بیا کارمون رو شروع کنیم وقتی خورشید وسط دایره بالا سرمون قرار گرفت باید حتما لینک فعال بشه حالا شمع های بزرگ تر رو دایره مانند یک متر یک متر بچینی و هر کدوم رو با فاصله پنج متر از درختا باید باشن
جی هوپ :این قدر بزرگ ؟؟
تهیونگ :ما نمیدونیم اونا چقدر از ما دورن  اگه دایره کوچیک باشه ممکنه بشکنه و اون وقت ما کشیده میشیم توش و باید بگم هر چقدر دایره بزرگ تر باشه تعداد افرادم باید زیاد باشه؟؟ و باید قبل شروع  بگم که ممکنه بمیریم این دایره حداقل هفت نفر رو برای پشتیبانی و سه نفر پایه و پشتبان می خواد
جی هوپ با شوک دست از چیدن ور داشت
جی هوپ :فاک آفففف.... ما یه جورایی میدونی تعدادمون ....کمه
تهیونگ یه نگاه به جی هوپ کرد و خندید
ته :به طور واضحی کمه
جی هوپ چشماشو تو حدقه چرخوند اگه قرار این طلسم سیاه هر چند به احتمال کمی باعث بشه کوکی رو پیدا کنه این ریسک رو با کمال میل انجامش میده و براش مهم نیست که ممکنه به احتمال زیاد بمیره ...هه احتمال مردنش زیاد تر از احتمال پیدا کردن کوکیشه......بعد چند دقیقه کارشو تموم کرد و برگشت سمت تهیونگ که وحشت زده پرید عقب که نزدیک بود تو اب بی افته که تهیونگ سریع دست چپشو دور کمر جی هوپ گذاشت و به سمت خودش کشید که باعث شد چندتا از شمع هایی که تو بغلش بودن زمین بی افته
تهیونگ وقتی مطمئن شد جی هوپ قرار نیست توی اون اب یخ بی افته دستشو از پشت کمرش برداشت و خم شد تا شمعایی که زمین افتاده بودن رو جمع کنه
جی هوپ که وحشت زده به نفس نفس افتاده بود به حرف اومد 
جی هوپ :دلیل فاکیت برای اینکه بی صدا پشت سرم تو حلقم بودی چی بود ؟؟
ته : دیدم کارت تموم شده بقیه شمع ها رو برات اوردم که یهو برگشتی سمتم .....الان شمع های کوچیک تر رو بگیر و به شکل مثلث  توی چهار جهت تو هم کشیده بچین که نوکشون دقیقااا روی جهت های جغرافیای باشه
جی هوپ سرشو تکون داد و اب دهنشو قورت داد
جی هوپ : و قصد کمک کردن رو نداری نه ؟؟
تهیونگ که همون طور شمعا رو بزور تو بغل جی هوپ میچپوند و عاقل اندر سیفی زل زده بود به چشمای جی هوپ و گفت
ته :نه چون من باید اماده بشم و اها چون اینکارمون ممنوعه اس و سرکارمون با پلیده باید خودتو کنترل کنی و هر حجوم احساسی زیادی که تجربه کردی باعث کشیده شدن نیرو پلیدی سمتت میشه اینجا کنار من باید خالی از هر حسی باشی از اونجایی که قرار به مدت کوتاهی به هم وصل بشیم و از اونجایی که تعدامون کمه نمی خوام بمیرم حداقل نه قبل از متوجه شدن مکان رین طوقیان احساسات مثل خشم باعث منفجر شدن انرژی میشه و یا ترست باعث میشه نیرو افسار گسیخته بشه پس مواظب باش و تمرکز کن
جی هوپ کلافه چشماشو تو حدقه چرخوند
جی هوپ :متوجه ام دیگه تا این حد میدونم
تهیونگ شونه ایی بالا انداخت و یه دستشو روی شونه جی هوپ گذاشت
ته:خواستم فقط بگم که بعدا دبه نکنی که نگفتی
جی هوپ از لای دندون های به هم چسبیدش غرید :تموم شد نصیحت هاتون هَرَبوجی؟؟
تهیونگ نیشش کاملا تا بنا گوش باز شد
ته :نه نوه گلم فقط مثلث ها رو بزرگ بچین و وسط اون مثلثا دایره ایی کوچیک تر بچین
جی هوپ دست تهیونگ از شونش پرت کرد اون ور و با عصبابی خراب شروع به چیدن کرد و زیر لب هی غر میزد
جی هوپ :اگه فقط پای کوکی وسط نبود میدونستم باهات چیکار کنم
تهیونگ :یااااا هیونگی دلت میاددددد
جی هوپ  سرشو بالا گرفت تا داد بزنه چه جورم که با قیافهههه کامللاااا کیوت شده تهیونگ مواجهه شد و قلبش ریتمی جا انداخت یهو فکر کرد الانه قندش بزنه بالا یا اکلین بالا بیاره
تهیونگ لپاشو باد کرد و بود لب ورچیده با اخمای تو هم دست به سینه جی هوپ رو نگاه میکرد
جی هوپ برای کنترل کردن خودش
چشماشو بست و سرشو انداخت پایین و با صدایی که میلرزید لب زد
جی هوپ :وقتی اینطوری میکنی معلومه که نه ....ادم دلش می خواد بپره روت تا جون داره لپاتو بکشه و گازت بگیره و مثل دیو حلقه به گوش به تمام دستوراتت گوش بده
جی هوپ بعد تموم شدن حرفش با حرص پیشتری به کبوندن شمعا روی زمین پرداخت
تهیونگ با اینکه میشنید جی هوپ داره زیر لب چی میگه با نیشی که دوباره کاملا باز شد بود داد زد
تهیونگ :هیونگی زیر لب چی میگی ؟؟؟
جی هوپ عصبی داد زد :مرض هیونگی گاییدمت الان تو داری اماده میشی ؟؟؟
تهیونگ ریز ریز شروع به خندیدن کرد و سراغ اون کیسه چرمی رفت

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Where stories live. Discover now