⊱ᴘᴀʀᴛ 20⊰

7.8K 1K 267
                                    


تهیونگ با گنگی بهشون خیره شده بود! حس میکرد سرش گیج میره! جونگ‌کوکش مگه جفتش نبود؟! پس..پس الان.‌.چی میگفت؟ جونگ‌کوک قرار بود با یه دختر ازدواج کنه؟

از پشت میز بلند شد و تلو تلو خورد و از اتاق خارج شد و اهمیتی به صدا زدن های پشت سر هم جونگ‌کوک و آنا نداد!

جونگ‌کوک به سرعت ازجاش بلند شد که یسونگ با اخمش گفت:

"کجا جونگ‌کوک؟ هنوز حرفمون تموم نشده!"

جونگ‌کوک با خشم به عقب برگشت و با صدای بلندی گفت:

"چه حرفی؟ تو و این ازدواج مسخره تر از خودتون باعث شده جلوی همتون به جفتم توهین بشه! میفهمی؟ جفت! اون جفت منه و منم عاشقشم و بارها و بارها گفتم که من از ازدواج با سویون متنفرم و هیچوقت قرار نیست باهاش ازدواج کنم!"

یسونگ با عصبانیت و دلخوری به آقای جئون خیره شد و گفت:

"نمیخوای چیزی بگی جیهیون؟"

آقای جئون یه تای ابروش و بالا انداخت و از جاش بلند شد و گفت:

"فک کنم جونگ‌کوک اونقدری بزرگ شده که بتونه از خودش و کسی که عاشقشه دفاع کنه!"

بعد حرفش به سرعت از اتاق پذیرایی خارج شد و به قدم هاش سرعت بخشید و به سمت ورودی عمارت رفت و تهیونگ رو دید که داشت از عمارت خارج می‌شد!

"تهیونگ؟"

تهیونگ با چشمای اشکیش به عقب برگشت و اشکاش و پس زد و به آقای جئون خیره شد!

آقای جئون نزدیک تهیونگ شد و دستش و بالا آورد و موهای تهیونگ و نوازش کرد و گفت:

"میدونی که جونگ‌کوک از گریه کردن بدش میاد! چون دلش میشکنه وقتی چشمایی که عاشقشه و خیس ببینه!"

تهیونگ سعی در مهار کردن اشکاش داشت اما نمیشد و اشکاش دوباره روی گونه هاش جاری شدن و گفت:

"ا..آپا..جونگ..ا..اون م..میخواد و..ولم کنه؟ ی..یعنی..هقق..گ..گوکی ج..جفت منه..هقق..من..."

نتونست به حرفش ادامه بده و آقای جئون تهیونگ و تو بغلش کشید و گفت:

"تو اینطور فک میکنی؟ واقعا جونگ‌کوک تنهات میذاره؟"

تهیونگ لب گزید و سرش و روی شونه آقای جئون تکیه داد و گفت:

"ا..آپا..میشه..به نامی هیونگی..(فین) بیاد..د..دنبالم؟"

آقای جئون تهیونگ و از بغلش بیرون آورد و گفت:

"نمیخوای منتظر جونگ‌کوک بمونی؟"

تهیونگ با چشمای پر شده از اشک نگاهش و از آقای جئون گرفت و گفت:

"من..من.."

"باشه به نامجون میگم بیاد دنبالت! آروم باش!"

تهیونگ سری تکون داد و گفت:

𝐒𝐡𝐲 𝐊𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧|✔︎Where stories live. Discover now