PT_68/2=غیر منتظره

213 29 10
                                    

جیمین اهسته در و باز کرد و با تهیونگی مواجهه شد که به طور مظلومی تو خودش جمع شده بود و خواب هفت پادشاه رو میدید
آهی کشید و رو زمین کنار تخت رو به روی صورت تهیونگ نشست و بهش زل زد غمگین و خسته با نوک انگشتاش موهای روی صورت تهیونگ رو کنار میزد تا بهتر چهرشو ببینه
یه سال گذشته بود و کلی اتفاقات دردسر سازی براشون اتفاق افتاده بود و چند ماهی میشد که تهیونگ رو ندیده بود البته اگه اون چند دقیقه ایی که وقتی به کلبه رسیده بود و مستقیم رفته بود تو اتاقش رو در نظر نمیگرفت دقیقا دوماه و پنج روزی میشد که درست و حسابی تهیونگ رو ندیده بود بعد اون اتفاق احمقانه هم چند روز بیهوش بودنش باعث شده بود دلتنگ تر بشه
وقتی جیمین به یه سال گذشته فکر میکرد پشماش میریخت البته سر جمع تهیونگ از یه سال گذشته نزدیک چهار ماه شو کنار جیمین نبود و این چیزی نبود که قلب جیمین فراموشش کنه ولی با تمام نبودانش و بودناش و با خل بازیا و عذاب الهی بودنش جیمین عاشقانه میپرسیدش چه اون موقعی که عین یه روباه مکار نارنجی بود چه الان که عین اسمون شب اغواکننده شده بود ...دوماه پیش قلبش میگرفت وقتی به این فکر میکرد که موقع نیاز کنارش نبود ...ولی وقتی تهیونگ اون حرف و زد اون به نامجون پناه اورد متوجه شد که بودنشم هیچ فرقی با نبودنش نداره .....
جیمین اهی کشید چشماشو رو هم فشار داد تا از این فکرای مخرب خلاص بشه برای اینکه حواس خودشو از فکراش پرت کنه خم شد و لبای تهیونگ رو بوسید چند بار پشت سر هم و برای بوسه بعدی مکثی کرد و با بغضی که بد تر شده بود لباشو بدون حرکت رو لبای تهیونگ گذاشت و نفسای عمیقی از عطر نفسای تهیونگ میکشید
جیمین یکم عقب کشید و پیشونیشو روی لپ تهیونگ قرار داد بعد چند دقیقه خواست کاملا عقب بکشه که سرش با شدت به طرف تهیونگ پیشتر خم شد
جیمین شوکه شده با هر دوتا دستش لبه های تخت و گرفت و به چشمای بسته تهیونگ نگاه کرد خواست عقب بره که لبای تهیونگ فشار محکمی به لباش وارد کرد
جیمین با قطره اشکی که از چشم سمت چپش چکید چشماشو بست و پیشتر روی لباش تمرکز کرد که دستای تهیونگ ساعد هاشو گرفت و کشیدش بالا حالا جیمین روی تهیونگ خیمه زده بود با دلتنگی تمام لباشو می‌بوسید
تهیونگ با یه دستش موهای بلند شده جیمین رو چنگ زد و دست دیگه اش رو با حرکات اروم به داخل شلوار و باکسر جیمین برد و روی عضوش کشید، باعث شد جیمین هیسی بکشه
برخورد عضو داغ جیمین با انگشت های سرد تهیونگ تضاد جالبی براشون به وجود آورده بود
جیمین باورش نمیشد اینقدر سریع با یه بوسه ساده هورنی بشه
جیمین خودش رو پیشتر به تهیونگ چسپوند و به دست هاش مالید تا بهش نشون بده که میخواد بیشتر و بیشتر لمس بشه
تهیونگ همون طور که لبای جیمین رو خشن میبوسید از تخت بلند شد و جیمین و تو بغلش گرفت و در یک حرکت انتهایی شلوار و باکسرجیمین رو پایین کشید و
انگشت شَستش رو روی خیسی کلاهک عضو داغش کشید و با حرکات دَوَرانی اون شکاف کوچیکی که مدام نبض میزد رو لمس میکرد
موهای تن جیمین سیخ شده بود و ناخواسته ناله ای کرد چون تهیونگ انگشت شستش رو روی سر عضو جیمین مدام میکشید ، اون باز شدن لبه های نوک عضوش رو زیر انگشت های تهیونگ رو به راحتی حس میکرد و همین باعث شد عضلات شکمش منقبض بشه و خشن تر لبای تهیونگ رو بین لباش بگیره و بمکه ، با اینکه لرزش جزئی بدنش از رو لذتی که حتی شروع نشده بود به وجود اومده بود اما با تمام وجودش لبای تهیونگ رو میبوسید تا جایی که ریه هاشون شروع به اخطار دادن کرد
تهیونگ با مکث اخرین مک رو به لبای پایین جیمین زد ازش جدا شد با نفس نفس به چشمای هم زل زده بودن که تهیونگ جیمین رو روی تخت گذاشت و از روی تخت بلند شد و روی زمین روبه روی تخت زانو زد و از پاهای جیمین گرفت و به لبه تخت کشیدش و کامل شلوار و باکسرشو در اورد همین حرکت باعث شد نفس جیمین توی سینه اش حبس بشه تهیونگ بدون هیچ حرفی پاهای جیمین و تا جایی که نیاز بود از هم باز کرد و بینشون قرار گرفت تا مصلحت تر به کاری که می خواست انجام بده بپردازه دوباره عضو جیمین و بین دست چپش گرفت و با انگشت شَستِش فشار ارومی رو به سر عضو جیمین وارد کرد که جیمین  لباشو گاز گرفت و به کمرش قوس داد،
تهیونگ دست راستش رو هم به کار گرفت و آروم سر عضو جیمین رو بالا اورد،به خوبی میتونست جریان خون تند توی رگ های سطحی عضوش رو حس کنه،
اون داغیِ پوستش باعث میشد تهیونگ افکار کثیفش پیشتر بال و پر بگیره و بخواد هر چه سریع تر روش پیاده کند...البته افکاری که ماله خودش نبودن ....
تهیونگ انگشت شست هر دو دستش رو روی سرعضو جیمین گذاشت و به دو طرف مخالف هم کشید تا شکاف نبضدارِ نوک عضوش از هم باز بشن و بعد سرش رو جلو برد و با زبونش لیس محکم اما با مکثی به نوک عضوش کشید که باعث شد جیمین از شدت تعجب و پیچش زیر دلش نتونه جلوی خودش رو بگیره و ناله ی نسبتا بلندی کرد
جیمین:آههه
تهیونگ با شنیدن ناله نیازمند جیمین  دهنش رو
باز کرد و لیس دیوونه کننده ای به عضوش زد و نفس سردش رو روی عضو جیمین رها کرد
جیمین بخاطر اون سردی ضعیف زمزمه کرد
جیمین :ش..تت ...ازت متنفرم... کیم تهیونگ
و رو تختی رو بین دستاش مچاله کرد و کشید و سرشو با بی قیدی به عقب هل داد و عضوش رو به دهن تهیونگ نزدیک تر کرد تا زودتر گرمای دوباره دهنش رو حس کنه
تهیونگ این بار زبونش رو روی پوست نازک بین تخم ها و عضو جیمین گذاشت و آروم با ریتمی که میتونست
جیمین رو روانی کنه روی طول عضوش کشید تا به نوکش رسید
جیمین چشماشو بست و لرزید و دوباره لب زد
جیمین :ازت متنفرم ...
تهیونگ وسط عضو جیمین رو بین انگشت هاش گرفت و فشار داد تا خون بیشتری توی کلاهکش جمع شه و در همون حال با لحن جذابی که یه لبخند فاکی روی صورتش بود بالاخره به حرف اومد
تهیونگ :منم عاشقتم چیمی
و بیشتر به عضو جیمین فشار وارد کرد
چشمای جیمین باز شدن و به محض اینکه با نگاه تهیونگ روبه رو شد
تهیونگ سرش رو جلو برد و عضو جیمین رو تا جایی که دست چپش رو دورش حلقه کرده بود توی دهنش برد و شروع کرد به مکیدن محکم
جیمین چشماش با تعجب گرد شد و لحظه ی بعد سریع به حالت خماری در اومدن و با نگاه کردن به جلو عقب شدن دهن تهیونگ دور عضوش به این فکر کرد که این اینا رو از کجا یاد گرفته و جوری رفتار میکرد که انگار تجربه زیادی داره جیمین با مکیده شدن با مکث اما محکم عضوش داخل دهن تهیونگ نمیتونست ناله های پر لذتش رو کنترل کنه پس لباشو محکم روی هم فشار داد تا صدای ناله هاش اونقدری بلند نشه که همه رو بلند کنه و پاهاشو توی شکمش جمع کرد ولی دستای تهیونگ مانع پیشتر بسته شدن روناش میشد ناله ی شکسته ای کرد و بیشتر رون های پاهاشو بهم فشار داد و کمرش رو قوس داد
جیمین به طرز فاکی دلش میخواست دست هاش رو توی موهای‌تیره رنگ تهیونگ کنه و خودش روتوی دهنش بکوبه اما اگه دستاش رو تختی رو ول میکردن محکم به پشت می افتاد پس فقط تونست نفس های حبس شدش رو بیرون بفرسته و زیر لب " فاک " رو چند بار با مکث زمزمه کنه
تهیونگ در حال لیسیدن قسمت جلویی عضو جیمین بود و هر از گاهی دندون هاش رو روی رگ های پایینی عضوش که برجسته تر بود میکشید وقتی یکی از رگ هاش رو سطحی بین دندونش فشرد جیمین برای بار سوم به سرعت چشماش از تعجب گرد شد و بلندتر از همیشه ناله کرد و خودش رو سریع به جلو هُل داد و داخل دهن تهیونگ کوبید
جیمین :ااااوه خدا ... ته...یونگ‌...ل...لطفااا ...
تهیونگ صدای لرزون جیمین رو میشنید و میدونست نیاز داره به کام برسه پس لیس زدنو تموم کرد و مک محکمی بهش زد و دوباره زبونش رو روی قسمت
های مختلف عضو جیمین کشید تهیونگ دست چپش رو از عضوجیمین فاصله داد و آروم به پشت باسنش رسوند ، شروع کرد روی لُپ های باسن جیمین خط های فرضی کشیدن و آهسته دستش رو از وسطش رد کرد و از بالا تا پایین اون خط بین دو لُپ های باسنش حرکت داد تا سوراخش رو پیدا کنه و جیمین عضلاتشو شل کرد و تهیونگ انگشت فاکش رو به سوراخ باسنش رسوند
تهیونگ بند اول انگشت فاک رو توی سوراخ جیمین آروم و دردناک فرو کرد و همزمان مکیدن عضو توی دهنش رو سریع تر کرد جیمین به این فکرکرد تا دیوونه شدنش فاصله ای نداره
دیگه نمیتونست تحمل کنه و لب های تهیونگ روی عضوش و ورود و خروج انگشت فاکش داخل
سوراخ تنگش با سرعت بهش هیچ کمکی نمیکرد
پس یکی از دستاشو ازاد کرد و توی موهای تهیونگ محکم چنگ زد و یکی از پاهاشو روی شونه تهیونگ گذاشت و خودشو یکم به عقب هل داد که  همزمان با خارج شدن عوضش از دهن داغ و خیس تهیونگ شد
تهیونگ فکر کرد به اندازه کافی با انگشت هاش دیواره های داخلی سوراخ جیمین رو باز کرده بود و فکر میکرد دیگه وقتشه که عضو خودشو که توی باکسرش در حال منفجر شدن بود و بهش التماس میکرد و یه کاریش کنه پس همونطور که روی زمین زانو زده بود ، دست هاش رو به کش شلوارش رسوند و شلوارش رو تا زانو پایین کشید و به باکسر برآمدش نگاه کرد
دستش رو به مچ پاهای جیمین رسوند و روی پوست نرمش قرار داد ، با سرعت آرومی در حالی که دستش رو روی پوست پاهای جیمین حرکت میداد اونها رو به رون های پسر کوچکتر رسوند و هم زمان با بالا بردن دست هاش ، وزنش رو روی پاهاش انداخت و آروم از جاش بلند شد.
تهیونگ با صدای خشدار و ارومی لب زد
تهیونگ :داری میلرزی
دست هاش رو با همون سرعت آروم و دیوونه کننده که باعث سیخ شدن موهای تن جیمین شده بود رو به باسنش رسوند و وقتی چشم هاشون باهم تلاقی کرد توی یه حرکت سریع رون ها و باسنش رو از هم فاصله داد و روی تخت کاملا خوابوندش
جیمین با ترس سریع دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد که باعث شد تهیونگ روش بی افته
ولی تهیونگ سریع ساعد دستاشو دو طرف جیمین قرار داد تا تمام وزنش روی بدن جیمین نی افته
تو چشمای هم زل زدن و بعدش لب های جیمین روی لبای تهیونگ قرار گرفت و زبونش بدون هیچ هشداری توی دهن تهیونگ فرو کرد و ناله آروم هردوشون توی گلوی تهیونگ خفه شد
لغزیدن زبون داغ و خیسشون روی هم باعث میشد راحت تر توی هم حل بشن و بدناشون روی هم کشیده بشه.
وقتی تهیونگ عضو برآمدش رو به سوراخ جیمین مالوند 
جیمین با ناله کنترل شده ایی خودش رو بیشتر به بدن
تهیونگ چسبوند تهیونگ رونای جیمین و گرفت بهش فهموند که دور کمرش حلقه کنه تاجای بیشتری برای لمس هاش باز بشه چون این چیزی بود که خیلی بهش نیاز داشتن بعد از ماه ها دوری از هم لمسای تهیونگ حرفه ای تر شده بود و با ملایمت تمام پهلو ها و رونای جیمین و نوازش میکرد و میبوسیدش
تهیونگ سرشو عقب کشید و به بزاغی که با یه خط نازک پلی بین لبای اون و جیمین ایجاد کرده بود نگاه کرد
جیمین با حس حرکت انگشت های کشیده تهیونگ روی بدنش خودش رو منقبض کرد
تهیونگ همینطور که پوزخند کمرنگی میزد انگشت اشارش رو دوباره روی سوراخ تحریک شده ی جیمین کشید و باعث شد جیمین هیسی بکشه و دَوَرانی باسنش رو روی انگشتش بچرخونه و تا لذتی که آروم آروم ولی پر هیجان بهش تزریق میشد رو حس کنه
وقتی جیمین شونه ی تهیونگ رو همزمان با فرو رفتن دوباره ی انگشت فاکش داخل سوراخش چنگ زد و سرشو عقب پرت کرد و ناله ایی کرد
تهیونگ  کنترل خودشو از دست داد
نوک عضوشو روی سوراخ جیمین مالوند و در اخر سر عضوش رو به سوراخ جیمین فشرد و صدای حبس شدن نفس های عمیقش توی سینش رو شنید پس با هر دو دستش دو سمت باسن جیمین رو گرفت و اون هارو کامل از هم فاصله داد تا بتونه راحت تر وارد شه و آروم آروم عضوش رو واردش کرد و دید چطور حلقه های براق اشک توی چشمای جیمین جمع شد
جیمین :عو...ضی......مطمئن....ش..دم ....خود...ویرجینتی
تهیونگ:ها؟؟
جیمین پیشتر به پشت تهیونگ چنگ زد که صدای تهیونگ در اومد
تهیونگ :آییی .....اروم تررر ....
جیمین :احمق....باید پیشتر اماده سازی میکردی.....اههه
تهیونگ دست نگه داشت تا نفسای جیمین منظم تر بشن
تهیونگ :خو زود تر میگفتی پنجول کشیدنت چیه ؟؟
جیمین :جرت....میدمااااا.....به من میگی پنچول میک.....اهههه
تهیونگ چشماشو تو حدقه چرخوند و اولین ضربه رو محکم داخلش زد که چشمای جیمین رو به بالا رفت و به کمرش قوس پیشتری داد
ضربان قلباشون به شدت بالا رفته بود و ریتم نا منظمی داشت و نفس های عمیقی که هردو میکشیدن برای خواستن بیشتر بود
تهیونگ بدون اینکه دست خودش باشه خشن و محکم داخل جیمین میکوبید و همزمان اون رو می بوسید
جیمین نمیتونست به هیچی فکر کنه، ذهنش خالی، خالی شده بود چون سرعت ضربه های قوی تهیونگ این اجازه رو بهش نمیداد
پلک هاش بخاطر قطره های اشک داخلش سنگین شده بودن بخاطر همین یه بار چشماش رو باز و بسته کرد تا واضح تر بتونه ببینه
تهیونگ سرشو توی گردن جیمین فرو کرد و شروع به مکیدن و گاز گرفتن گردن سفید جیمین کرد
جیمین با ناله نسبتا بلند یکی از دستاشو از دور گردن تهیونگ باز کرد و توی موهاش فرو کرد و دست دیگه اشو نوازش وارانه به گودی کمر تهیونگ رسوند
و لباشو چسبوند به گوشای تهیونگ و لب زد
جیمین:دردسرساز من دلم برات ....تنگ شده بود
تهیونگ سرشو از گردن جیمین در اورد و به چهرش نگاه کرد و بعدش اروم اشکی که به سمت شقیقش میرفت رو بوسید و نوازشای دستاشو پیشتر کرد
جیمین سرش نبض میزد و هیچی جز سیاهی نمیدید
تهیونگ  همینطور که به چشمای خیس جیمین و اب دهنش که روی لبا و چونه اش پخش شده بود خیره نگاه میکرد ضربه هاشو سریع تر و عمیق تر کرد طوری که صدا های که بدن های عرق کردنشون که روی هم کشیده میشد با صدا های ناله هاشون بدون توجه به افراد داخل کلبه داخل اتاق میپیچید
جیمین حس کرد اگه تهیونگ به ضربه های محکمش ادامه بده نمیتونه فردا روی پاهاش وایسته چه برسه به راه رفتن
تهیونگ ضربات محکمشو بدون نفس گیری ادامه میداد و باعث میشد جیمین بلندتر ناله کنه
جیمین نمیتونست از شدت ضربات محکم تهیونگ تمرکز کنه و چشماش رو باز نگهداره
با گازی که تهیونگ از کتفش گرفت چشماش درشت شدن و صداش توی گلوش شکست
جیمین :آه...ه
تهیوتگ سرشو به جیمین نزدیک کرد و اول زبونش رو روی لب های متورم جیمین کشید و بعد شروع به بوسیدنش کرد با حس کمبود هوا عقب کشید و سرشو به شونه جیمین تکیه داد و ناله داخل گلشو رها کرد جیمین از دفعه های قبلی تنگ تر شده بود و داغی و خیسی که دور عضوش بود داشت روانیش میکرد که با حس لبای جیمین بین گردن و شونه اش که داشت که داشت پوستشو میمکید، خودشو یکم بالا تر کشید تا دسترسی کامل رو به جیمین بده
جیمین گاز نسبتا محکمی از گلوی تهیونگ گرفت وقتی که عضو تهیونگ محکم به پروستاتش برخورد کرد و پیشتر موهای تهیونگ که هنوز دستش توی موهاش بود رو کشید و به کمرش قوس داد که عضوش به عضلات شکم تهیونگ کشیده شد
تهیونگ یهو سرعت ضرباتش رو کم کرد تا وقتی که عضوش رو سریع خارج کرد و این بار عمیق تر داخل جیمین کوبید و که باعث فریاد کنترل نشده ی جیمین شد که به موهاش چنگ میزد
تهیونگ چند بار دیگه این حرکت و انجام داد
که ناله ی بی جون جیمین در اومد و به تهیونگ فهموند جیمین انرژی دیگه ایی برای ادامه نداره
جیمین دیگه کاملا بی حس شده بود حتی نمیتونست چشماش رو باز نگهداره
پس اجازه داد عضو تهیونگ با همون سرعت و ریتم سریع داخلش حرکت کنه و همین طور زبون عجولش توی دهنش فرو بره و با ولع اون رو ببوسه بی حال
فقط لذت میبورد
تهیونگ دست چپ شو از پهلوی جیمین جدا کرد و به
عضو سفت شده اش رسوند و شروع کرد به مالیدنش، جیمین سرش رو محکم به تخت فشار داد و هقی زد و خودشو به تخت کبوند دیگه نمیتونست تحمل کنه
تهیونگ با حس اینکه هردوی اونا به اومدنشون نزدیکن، لمس کردن عضو جیمین رو همراه جلو و عقب کردن عضو خودش داخل اون سوراخ تنگ سرعت داد
جیمین :ته...م..من دار....م م‌..میام..
تهیونگ سرشو کنار سر جیمین قرار داد و گوشش و لیسد
جیمین پیچش شدید و نبض زیر دلش رو حس کرد همزمان با آه بم و عمیق تهیونگ و گاز گرفته شدن کتفش از لذت محکم لرزید و هردوی اون ها همزمان به کام رسیدن
جیمین با بیحالی نفسای عمیق میکشید نای باز کردن چشماش و حرکت دادن بدنشو نداشت
تهیونگ عضوشو از سوراخ جیمین بیرون کشید و با اروم ترین حرکت روی دستاش بلندش کرد و اروم پیشونیشو بوسید
تهیونگ :چیمی میتونی بخوابی بقیه اشو بسپر به من
و با اروم تربن حالت در حموم رو باز کرد
و به این فکر کرد چه طور یه ادم خواب رو بشوره هم خودش رو یا بعدش چطوری رو تختی ها رو با اینکه یه نفر رو دستاشه عوض کنه ؟؟
😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😂😅😅
خوب امیدوارم واقعا سوپرایز شده باشید 😂🥳
و اینم بگم که من اسمات و ننوشتم دوست عزیزم زحمتشو کشید
خوب اینم از این قسمت با این وضعیت که من میبینم فکر کنم برم تا دوماه بعدی دیگه بیام😭
ممنون از همون دو سه نفری که کامنت میزارن و از کسایی که ووت میدن ♥️🧡💛
بوراههههه💜

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Where stories live. Discover now