🦋کتاب عناصر_5🦋

106 40 22
                                    

و........
وتاریکیه دره تنها صفحه ی اون بوم شد....
کای خاست خودشو تو دره بندازه تا جون عزیز ترین دوستشو نجات بده ولی لو مانعش شد اما اینا روی کای تاثیر نداشت

_بکهییووووووووووووووون

سعی میکرد خودشو از بغل لوهان بیرو بکشه
حالا علاوه بر خو شون سه تا ..اشکهای کای بود که تماشاگر این اتفاق بود

_بککککککک (روبه لو کرد) ولم کن .... بک اون تو گیر کرده

لو_تمومش کن کای

_ولم کننننننن..اون مثل داداشمه

لو_کاااای اون که نمرده.....

دونه دونه اشکهایی که از چشمهاش بیرون میریخت نا اطمینانیش رو به این حرف نشون میداد
کای زانو زد و زیر لب زمزمه کرد

_نمرده ..... نمرده..... نمرده
سوهو کنارش نشست

_کای ...

کای_درسته... اون نمرده!

بلند شد و اشکهاشو پاک کرد و پیرهنشو صاف کرد :
_من نجاتش میدم!من نمیذارم بمیره!اون حق مرگ نداره! و حرکت کرد به سمت چپ ...

🦋⁦🕯️⁩🦋⁦🕯️⁩🦋⁦🕯️⁩🦋⁦🕯️⁩🦋

لو: کاااای خسته شدم

کای:مجبور نیستی که دنبالم بیای

لو:من وظیفم مراقبت از شماهاس

کای پورخند زد و برگشت سمت لو: عاااو... خوشم اومد، باحال بود

سوهو که از خستگی نشسته بود دادزد:کای بکهیون دوست مام بود .. ما چهار تایی اومدیم و حالا که بک نیست ما باید بیشتر حواسمون به هم باشه نه که خود خواه بازی در بیاریم.. بس کن، ما سه نفریم و باید هم سه نفره برگردیم

کای:پس بک چی؟

سوهو داد زد : بک نیستتتتتتت... دیگه نیست

کای: خفه شووووووو

سمت سوهو رفت و یعقشو گرفت و بلندش کرد و سوهو داد زد:
_بک مرد وتوهم منو بکش ... بکش ... بکش دیگه !لوهانم بکش .. خودت بمون ببینم با پریدن و بادست خودت کشتن خودت میتونی بک رو زنده کنی!

کای غرید:خفه شو... لازم باشه تورم میکشم!

لوهان اومد و ازهم جداشون کرد : امشب اینجا میمونیم! حرفم نباشه

کای یقشو ول کرد و هلش دادو رفت یکم اونطرف تر و نشست

لوهان روبه سوهو کرد:میدونی اعصابش خورده مریضی باهاش کل مینداری؟

سوهو:حالا من شدم مقصر!!

🦋⁦🕯️⁩🦋⁦🕯️⁩🦋⁦🕯️⁩🦋⁦🕯️⁩🦋⁦

نصفه شب بود! اسمون که اینطور نشون میداد
خواب خوابه شده بود و اعصابش ریخته بود بهم اروم نشست روی سنگلاخ های زیرش و به لوهانو کای نگاه کرد ... با دیدن کای که خیلی اروم خوابیده بود پشیمون شد امروز باهاش کل انداخته بود ..یاد بک افتاد و قطره اشکی ریخت و تصمیم گرفت دنبال اب بگرده
یدونه نگ سیاه رنگ برداشت و روی سنگ بزرگ کنار کای نوشت .. با اب برمیگردم
بلند شد و ب حرکت افتاد
*****

𝙱𝚘𝚘𝚔 𝚘𝚏 𝙴𝚕𝚎𝚖𝚎𝚗𝚝𝚜Où les histoires vivent. Découvrez maintenant