⊱ᴘᴀʀᴛ 24⊰

7.9K 1K 310
                                    

"هیونگ؟ همه چی حاضره؟"

جونگ‌کوک پرسید و گوشی و تو دستش جابجا کرد و نامجون پشت تلفن جواب داد:

"تقریبا آره! فقط امیدوارم جین زود نیاد!"

جونگ‌کوک تکخندی کرد و در کابینت رو باز کرد و دنبال خوراکی مورد علاقه تهیونگ گشت و جواب داد:

"هیونگ تو که می‌شناسیش! اون میدونه میخوای براش تولد بگیری و سورپرایزش کنی!"

نامجون هم متقابلا با خنده جواب داد:

"اره ولی نمیدونه سورپرایزم چیه! بعدشم تو قرار بود یه چیزی و به ما بگی..موضوع چیه؟"

جونگ‌کوک لب گزید و تک سرفه ای کرد و گفت:

"شب که دیدمتون میگم بهتون! من باید قطع کنم!"

"باشه،شب میبینمتون!"

نامجون گفت و جونگ‌کوک با فشار دادن آیکون قرمز رنگ تماسشون و قطع کرد!

با پیدا نکردن بيسکوئيت مورد علاقه تهیونگ آهی کشید و به سمت اتاقشون رفت و داخل شد و گفت:

"بیبی بيسکوئيت ها نیس....تهیونگ؟"

با ندیدن تهیونگ متعجب شد و نگاه سر سری ای به اتاق انداخت و به سمت سرویس بهداشتی رفت و در و باز کرد و با ندیدن تهیونگ یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

"تو که همینجا بودی! کجایی تهیونگی؟"

با شنیدن میو خفه ای شوکه شد و با شنیدن میو دوباره به سمت صدا رفت!

با دیدن دم پشمالوی سفیدی که زیر تخت تکون می‌خورد..خم شد و کف پارکت نشست!

"بیبی چرا تبدیل شدی؟"

خم شد و با دیدن پشمکش که زیر تخت دراز کشیده بود و با پنجه هاش بازی میکرد لبخندی زد و دستی رو شکم پشمک کشید که توجه پشمک بهش جلب شد!

با چشمای درشت و آبیش به جونگ‌کوک زل زد و میو کرد..!

جونگ‌کوک دستاش و دو طرف پنجه پشمک گذاشت و اون و از زیر تخت بیرون کشید..!

پشمک روی پاهاش نشست و پنجه هاش رو رون های جونگ‌کوک گذاشت و سرش و بالا آورد و با چشمای درشتش به جونگ‌کوک خیره شد!

جونگ‌کوک خم شد و بینیش و کنار گردن پشمک کشید و زمزمه کرد:

"ببینم بازم از چیزی ناراحتی؟"

دوباره میو کرد جونگ‌کوک با لبخندش بوسه ای رو پوزه اش گذاشت!

"یا نکنه دلت میخواست شیطونی کنی هوم؟"

پشمک دوباره میو کرد و اینبار یکی از پنجه هاش و رو سر جونگ‌کوک گذاشت و موهای نقره ای مرد رو نوازش کرد!

جونگ‌کوک تکخندی کرد و پشمک و بغل کرد و گفت:

"فک کنم میخوای بازی کنی..!"

𝐒𝐡𝐲 𝐊𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧|✔︎Where stories live. Discover now