♠جاسوس♠
.・✫・゜・。.
پارت 27
⚠️قبل از هر چیزی باید بگم این پارت داری صحنه های دلخراشی هست ...
و متاسفم اما نمیشد کامل ننوشت..⚠️
یانگ با سر به چهار نفری که روبه روش نشسته بودن اشاره کرد که برن بالا پیش پیت...
لوسی: خیلی دوست دارم قیافه جانو بعدن ببینم هه....
پیت جیلی رو روی تخت پرت میکنه..
جیلی حسابی مست بود و به خاطر قرصایی که توی مشروبش ریختن متوجه اتفاقات اطرافش نمیشد...
ریسه میرفت از خنده و گاهی قهقهه میزد و کلمات نا مفهومی میگفت...
پیت: دوربینارو چک کردین؟...
-:بله رئیس...
پیت: شروع کنین...
هرچهار نفر سمت جیلی رفتن و لباسهاشو از تنش پاره کردن...
جیلی: عششقممممم هههههه وحشی شدی امشببب...
پیت: آرههههه مگه میشه پیش تو وحشی نشددد..
جیلی: جووون هههه..
یکی از چهار نفر(مکس) وحشیانه لباشو میخورد..
یکی دیگه(یائو) یکی از سینه های جیلی رو میخورد و میمکید...
نفر دیگه(کارن) اون یکی سینشو میخورد..
مکس زبونشو تو دهن جیلی کرده بود و جیلی هم براش میخورد و س*ک میزد..
یائو سینه جیلی رو محکم فشار داد جوریکه جیلی از درد جیغ کشید..
جیلی: هههه عشقممممم همش براخودتهههه..
پیت: سیگارشو روشن کرد و یه پک زد: جووووون امشب حسابی حال کننن...
کارن نوک سینشو لای دندوناش گذاشت با همه قدرتش گاز میگرفت... اونقدری که از نوک سینش خون اومد.. جیلی از درد جیغ میکشید و موهای خودشو میکشید...
مکس گردن جیلی رو محکم گرفت و وحشیانه لباشو میخورد و گاز میگرفتت..
نفر چهارم(وست) زیر پای جیلی نشست و دستشو به لای پای جیلی کشید..
جیلی عاه بلندی کشید..
وست: جوووون.... حرکتای دستشو تند تر کرد و باعث شد جیلی حشری تر بشه...
و کمرشو روی تخت میزد...
وست سریعتر میمالوند جیلی میخندید و ناله میکرد: هههه وااای دوست داریاااا..
پیت: خیلیییی..
یائو فندکشو روشن کرد و شعله رو نزدیک سینه جیلی میبرد جیلی داغیه شعله رو حس میکرد و جیغ میکشید: چرا دارم میسوزممم ههههه...
KAMU SEDANG MEMBACA
▪︎Spy▪︎
Fiksi Penggemar"جاسوس" با ورود تروریست ها به کشور چین ؛ سازمان امنیت چین برای شناسایی و دستگیری تروریستها تعدادی از نیروهاشو به عنوان جاسوس به این گروه میفرسته.. وانگ ییبو که سرانجام موفق به ملاقات میشه اما با اتفاقاتی که پیش میاد توسط شخصی به نام شیائو جان از...