4:اِم‌وای‌جِی

1.7K 248 31
                                    

با دستمال دور لبش رو پاک کرد و از جلوی میز بلند شد، در حالی که تشکر می‌کرد توی اتاقش رفت و کمدش رو باز کرد، بافتِ سفیدی برداشت و لباس خونگی‌اش رو به سرعت از تنش در آورد.

بافتش رو پوشید و در حال بستنِ دکمه‌هاش رو به روی آینه ایستاد، باندانای زردی رو از کشو کشید بیرون و به عنوانِ دستمالِ گردن دور گردنِ بلند و کلفتش بست و گرهٔ کوچیکی زد.

شلوارِ مخمل کبریتیِ سفید رنگش رو پوشید، کتِ بلندِ کرم رنگش رو به تن کشید و کتونی‌های پلیمسالش رو به پا کرد، میخواست از خونه خارج بشه که برادرش هم همون لحظه از در بیرون اومد و کفش‌های چرمش رو جلوی در پوشید، همون‌طور که مشغول با کفشاش بود شروع به حرف زدن کرد:

«داره دیرم می‌شه میتونی سر راهت من رو هم برسونی؟»

تهیونگ برگشت و به برادرش؛ چانگ ووک نگاهی انداخت، لباس‌های اداریش رو پوشیده و کتش رو روی ساعدش انداخته بود. تهیونگ چشمشو به ساعت مچیِ توی دستش داد که عقربه‌هاش روی ساعتِ نه و نیم تیک می‌زدند.

پوفی کشید و با گفتنِ باشه بحث شروع نشده رو تموم کرد، به سمت ماشینِ نه چندان باکلاس ولی با دوامش رفت و داخل نشست، با چرخوندن کلید توی زبانه و روشن شدن ماشین چانگ ووک هم روی صندلی شاگرد نشست و تهیونگ بی‌حرفی راه افتاد.
خیابون رو که دور زدند ووک دوباره بحث رو آغاز کرد:

«چرا این روزا زیاد حرف نمی‌زنی تهیونگ؟»

ته ته که همونطور بیخیال بود و نگاهش به جاده، سوالش رو پاسخ داد:

«برای حرف زدن نباید چیزی برای گفتن داشته باشم؟»

ووک دهن کجی کرد و ادامه داد:

«آخه کلاً ساکتی و زیادم نمیبینمت!»

تهیونگ با یه دست فرمون رو چرخوند و راهش رو طی کرد، حرفی برای توجیه برادرش زد:

«من اصلاً خونه میام آخه؟ از صبح زود که باید برم قسمت کافهٔ و رستوران و شب هم که می‌شه مجبورم به بار برسم بنابراین کم پیش میاد شما رو ببینم...»

ووک کتش رو توی دست جابه‌جا کرد و گفت:

«اینقدر به خودت سخت نگیر تهیونگ... ما حتٰی فرصت نمی‌کنیم درست و حسابی ببینیمت!»

ته خسته از این اوضاع نفسش رو آه مانند بیرون داد و دستشو توی موهاش کشید و زبونش لب‌هاشو مرطوب کرد:

«فکر میکنی برای خودم راحته؟ این روزا بار شلوغ شده و شبا هم تا دیروقت باز هستیم منم که نمی‌تونم همینطوری بار رو ول کنم!»

چانگ ووک با لبخند دست روی شونهٔ تهیونگ گذاشت و نجوا کرد:

«باشه ولی بازم دلیل نمیشه به خودت خستگی بدی تهیونگ.»

𝖣𝗋𝗎𝗇𝗄 𝖯𝖺𝗋𝗍𝗇𝖾𝗋 ✔︎「TK」Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin