خب نمیدونم دقیقا باید از کجا شروع کنم ولی برا شروع بهتره یکم خودمو معرفی کنم تا بهتر بدونید کی داره اینارو براتون تعریف میکنه...
اسمم آریا و ۲۳ سالمه و میخوام راجب ی حسی بگم که هیچوقت فکر نمیکردم احساسش کنم و کلا خیلی ماجرای عجیب غریبیه و این قضیه واسه یکی دو سال پیشه ک تازه وارد دانشگاه شده بودم و کلا ی فضای جدیدی بود برام
فعلا بذارید بیشتر راجب خودم بگم بعدا میریم سر اون ماجرای عجیب
قدم بلنده موامم مشکیه و لاغرم و صورت کشیده ای دارم از اهنگ گوش دادن و فیلم دیدن خیلی خوشم میاد، عمران میخونم و توی ی شهر کوچیک زندگی میکنم الان چیز خاصی به ذهنم نمیاد ک بگم ولی بین داستان اگه چیز بیشتری بود بهتون میگم خب برگردیم به داستان من کلا یه مدتی بود که بخاطر قبول نشدن تو کنکور ناراحت بودم ولی بعدش که وارد دانشگاه ازاد شدم و اون رشته ای که دوس داشتمو میخواستم بخونم باعث شد یکم اتفاقای بد گذشته رو پشت سر بذارم بعدش یه مدتی رفتم سر کلاس و یه سری دوست پیدا کردم که ناگهان ویروس کووید 19 همه جارو تعطیل کرد و کلاسای مائم مجازی شد من که قبلش پشت کنکور بودم و جای خاصی نمیرفتم الانم که کرونا اومده بود ینی قرار بود کلی خونه بمونم و همینطورم شد و همش تو فضای مجازی میچرخیدم و با دوستام و همکلاسیا دانشگاه حرف میزدم و بعضی وقتام درسای دانشگاه رو میخوندم یه مدت طولانی اینطور بودم تا اینکه دیگه واکسن و اینا اومد و کلا خیلی جاهام داشت باز میشد من که خیلی وقت بود مونده بودم خونه تصمیم گرفتم یه کاری انجام بدم و کلا برم سمت یکی از علایقم؛ من یه خواهر دارم که پارسال برا تولدم دوربین عکاسی خریده بود که خیلی دوربین خوبی بود و من باش عکس میگرفتم بعضی وقتا ولی اونقد خوب نبودن عکسا و کلا مبتدی بودم دیگه برا همین به یکی از همکلاسیام که مدتی بود میرفت کلاس عکاسی پیام دادم که منم قصد دارم برم بیا باهم بریم اونم خوشحال شد و ادرس و چیزا رو فرستاد برام و گفت چه ساعتی برم اونجا منم رفتم یه سری مدارکم که لازم بود با خودم داشتم و ثبت نام کردم یکم دور بود از خونمون اون اموزشگاه ولی با تاکسی چیز خاصی نبود خلاصه ثبت نام کردم گفت از فردا ساعت ۶ عصر بیا و فهمیدم کلاسم با اون دوستم تو ی ساعت نیست چون اون یکم حرفه ای تر بود کلاس اونا قبل ما برگزار میشد پس خیلی پیش نیومد ک ببینمش ناراحت شدم ولی ن اونقد چون بالاخره داشتم یه کاری انجام میدادم، بعد چندسال خسته کننده، نکته جالبی که راجب کلاس عکاسی باید بهتون بگم اینه که همونجا بود ک اون اتفاق افتاد یا بهتره بگم با اون آدم خاص آشنا شدم...🍃
BINABASA MO ANG
I remember you
Romanceبعضی وقتا آدما دارن زندگی عادیشونو سپری میکنن تا اینکه سرو کله یه آدم دیگه پیدا میشه. این داستان یه پسریه که همه چیز تو زندگیش عادی پیش میره تا اینکه یه سری احساسات جدید پیدا میکنه...