پارت چهارم

347 23 6
                                    

جیمین دست هوسوک را کشید و دم گوشش گفت
جیمین:ببین الان ما میگیم که میخوایم بریم چون یه کار فوری برامون پیش اومده و اینکه تو میگی تهیونگ‌شی میشه کوک را برسونید خونشون اوکی
هوسوک: اوکی
جیمین:تهیونگ برای من و هوسوک یه کاره فوری پیش اومده ما باید بریم
هوسوک:تهیونگ‌شی میشه کوک را برسونید خونه اخه چند بار که تنها داشت میرفت خونه نزدیک بوده بهش دست بزنن
کوک:چی
تهیونگ:البته من جونگ کوک را میرسونم
هوسوک:ممنون
تهیونگ:خواهش میکنم
هوسوک در را بست و با جیمین یه لبخند شیطانی زدن
جیمین:به نظرت کوک تاپ باشه یا تهیونگ
هوسوک:تهیونگ اون بزرگتره
جیمین:راست میگی حالا بنظرت چند ران باهم میرن
هوسوک:امم چهارتا را که دیگه میرن
جیمین:ای کاش کوک حامله بشه
هوسوک:بروگمشو
جیمین:خب چیه من میخوام بچه‌ی تهیونگ را ببینم
هوسوک:تو زیادی گوه خوردی اضافه وزن گرفتی
جیمین:یا
هوسوک:کوفت یا
______________________________________________________
کوک:ببخشید تهیونگ شی شمارا به زحمت انداختم
تهیونگ:چندسالته
کوک:چی ۲۴ سالمه
تهیونگ:من ۲۷ پس من هیونگت میشم
کوک:بله
تهیونگ:بانی
کوک:چی
تهیونگ:بانی خیلی شبیه بانی هستی
کوک سرش را انداخت پایین و گونه هاش سرخ شد
تهیونگ:وای چقدر کیوتی تو اخه^__^
کوک:شما‌هم خیلی هات هستین
تهیونگ:میدونی من خیلی ادم سردی هستم و خودم هم باورم نمیشه دارم انقدر با تو شوخی میکنم
کوک:ببخشید رسیدیم
تهیونگ:اوکی
تهیونگ ماشین را نگه داشت تا کوک پیاده بشه
کوک:ممنون و خدافظ
تهیونگ:خدافظ بانی
______________________________________________________
جیمین:خدا بگم چیکارت نکنه چرا فیلم بالا ۱۸ سال گرفتی
هوسوک:وا تو خیرسرت ۲۷ سالته
جیمین:۲۷ سالمه درست ولی من گی هستم تو یه فیلم گی که توش همش بوسه میاد گرفتی الان من شق کردم چه گوهی بخورم
هوسوک:خودم برات میخوابونم
جیمین:اره جون عمت
هوسوک:با عمه ام چیکار داری
جیمین:باید بعد فیلم بخوابونیش
هوسوک:اوکی ولی اول میریم خونه‌ی تو بعدشم من میخوابونش
جیمین:بلندشو دارم از کمر درد میمیرم
هوسوک:چی وسط فیلم
جیمین:یس وسط فیلم بلندشو
جیمین دست هوسوک را گرفت و به سمت در خروجی سینما رفتن
______________________________________________________(خونه‌ی جیمین)
جیمین هوسوک را تا دم اتاقش کشید و در را باز کرد و هوسوک را پرت کرد رو تخت
هوسوک:ایی نگفتم انقدر وحشی باشی
جیمین:خفه‌شو
هوسوک:اهای حرف دهنت را بفهم
جیمین لباس های خودش را در اورد و روی هوسوک خیمه زد و لباس هوسوک را توی بدنش پاره کرد
هوسوک:تو چرا انقدر امم
جیمین لبهاش را گذاشت روی لبهایه هوسوک گذاشت و شروع کرد به وحشیانه بوسیدنش هوسوک واقعا ترسید جیمین همون پسر کیوت حالا انقدر وحشی شده بود
جیمین لبهاش را از روی لبهای هوسوک برداشت و سرش را برد توی گردن هوسوک و شروع کرد به مارک کردن هوسوک
هوسوک:جیمین اهه اه
جیمین وقتی دید قشنگ همه جایه هوسوک را مارک کرده خم شد و لوب را از تو کشوی میز در اورد و به انگشت هاش زد پاهای هوسوک را از هم فاصله داد و یدونه از انگشت هاش را داخلش کرد
هوسوک:اه اهه
و بعدش انگشت دوم و سوم
هوسوک:ایی اه
جیمین پوزخند ترسناکی زد و انگشت هاش را از حفریه هوسوک در اورد و بعدش با دستش دیکش را گرفت و یه ضربه داخلش کرد که باعث شد جیغ هوسوک بره هوا
هوسوک:ایی درد داره درش بیاره لطفا
جیمین صبر کرد تا هوسوک بهش عادت کنه وقتی دید که دیگه تقلا نمیکنه شروع به حرکت کرد بعد چند دقیقه ناله هوسوک اوج گرفت پس فهمید که به نقطه‌ی حساسش زده پس با سرعت به همون نقطه ضربه زد وقتی دید که نزدیکه دیکه هوسوک را گرفت و ماساژ داد تا کام شه و هر دوتاشون همزمان کام شدن
هوسوک:عوضی کشتمت
جیمین:برای چی
هوسوک:باکره گیم را ازم گرفتی
جیمین:وا خب میخواستی فیلم گی که توش همش بوسه میاد نگیری بعدشم خودت گفتی میخوابونیش
هوسوک:خفه‌شو

ببینید من اولین بارمه که دارم اسمات مینویسم پس اگه بد نوشتم به بزرگیه خودتون بخشید

ببینید من اولین بارمه که دارم اسمات مینویسم پس اگه بد نوشتم به بزرگیه خودتون بخشید

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

اینم عکس از ویلا و اتاق جیمین

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.


اینم عکس از ویلا و اتاق جیمین

اسم فیک:بردهTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang