𝕭𝖑𝖔𝖔𝖉 24

547 174 88
                                    

- چیه؟!؟ نصفه شب چرا زنگ میزنی به ملت بیدارشون میکنی؟ ازار داری؟

به غرغرای مینهو توجهی نکرد. دل نگرانیه مهم تری داشت. نمیتونست پسرکشو پیدا کنه. کل شهر رو زیر و رو کرده بود. حتی بیمارستان های اطراف رو هم گشته بود. کافه، ایستگاه پلیس و همه جا!

اما هیونجین ناپدید شده بود و هیچ جا پیداش نمیکرد.

+ مینهو... هیونجین... رفته! نمیتونم پیداش کنم!

مینهو روی تخت نیم خیز شد و به دنبالش، جیسونگ از خواب سبکش بلند شد. به مینهویی که اخماش تو هم بود و گوشی رو دستش گرفته بود خیره نگاه کرد.

- اون وقت دعوا و قهر شما به من چه ربطی داره؟
+ تو که میدونی چه کسایی دنبالش بودن.‌ میترسم برده باشنش

لب هاش رو بهم فشرد. براش سخت بود اما اگه بحث پسرکشه، حاضر بود هرکاری بکنه

+ خواهش میکنم!

تا حالا تو کل اون چند سالی که با چانگبین همکار بود، ازش نشنیده بود که از کسی راجع به چیزی خواهش کنه. این ججزو اخلاقیات خود ساخته چانگبین نبود و حالا میتونست عمق فاجعه پیش اومده برای دوستش رو درک کنه.

+ کجایی؟
- الان برگشتم خونه گفتم شاید برگشته باشه
+ باشه میام اونجا

و گوشی رو قطع کرد. از تخت پایین اومد تا لباساش رو عوض کنه که صدای خش دار جیسونگ در اثر از خواب پریدگی رو شنید

- چیشده؟

کمربند شلوارش رو بست و هودی مشکیش رو، روی تن برهنه اش کشید

+ هیونجین گم شده. چانگبین هرچی میگرده پیداش نمیکنه. گفت برم کمکش کنم

جیسونگ "هینی" کشید و دستش رو جلوی صورتش قرار داد. نکنه گیر کسایی افتاده بود که دنبالش بودن. طبق معمول، فکرش رو بلند بیان کرد.

- نکنه گیر اون ادما افتاده؟
+ نمیدونم. من میرم زود برمیگردم
- نه وایسا! منم میام

اخمی نسیب پسرک از سمت مینهو شد

+ لازم نکرده. خطرناکه! میرم زود میام
- نه منم میام. هیونجین دوستمه!

و از تخت پایین اومد و سریعا، تاپ کراپ و شلوارکش رو با یه تیشرت، پیرهن و شلوار ساده تعویض کرد.

+ گفتم نمیخواد بیای.‌ بودنت چه فایده ای داره؟
- سه نفر بهتر از دو نفره. درضمن، فکر کنم بدونم کجاست!
+ کجا؟!
- بیا بریم بهت میگم

𝑻𝒐𝒙𝒊𝒄 𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora