قدم زدن زیر بارون مطمئنا برای خیلی ها خوشایند بود ولی نه برای کسی که همه ی غم و غصه اش رو زیر قطره های بارون گذرونده !
هر قدم که بر می داشت مصادف می شد با پاشیدن آبی که به خاطر بارون روی زمین جمع شده بود.دلش می خواست زود تر ببینتش پس به قدم های سرعت بخشید .
تقریبا به جایی که می خواست رسیده ، قلبش با دیدنش کنار پل با پالتوی مشکی بلندی که به تن داشت ایستاد .
یادش بود روزی که اون پالتو رو به عنوان هدیه به او داده بود ولی چه فایده وقتی یه درصد هم احتمال نداشت اون روز های خوب دوباره برگردن .با با یاد آوردن اون موقع انگار چیزی درون سینه اش فشرده شد.
" فلش بک "
جین : جونگ کوکا این چطوره؟
جونگ کوک سرشو از گوشیش بیرون آورد و توجهشو به جین داد.
جونگ کوک : چی چطوره جین؟
جین با اخم کمرنگی که بین ابرو هاش شکل گرفته بود گوشی رو از بین انگشتان کشیده جونگ کوک بیرون کشید و بی توجه به صدای اعتراض آمیز جونگ کوک ، لباس مورد نظرشو از بین ویترین برداشت مقابل جونگ کوک گرفت تا اندازه اشو چک کنه.
جین : اینو میگم کوک ، ببین !
جونگ کوک : جین تو هرچیزی انتخاب کنی قطعا به من میاد!
جین با حالت پوکر جواب داد.
جین : نکشی مارو !
جونگ کوک : نترس ، تو یکی حتی اگه نخوای باید تو بغل من تا اخر عمرت زندگی کنی!
جین رنگ گرفتن گونه هاشو حس کرد . می خواست بحثو عوض کنه پس به یکی از کارکنان اونجا اشاره کرد تا پالتو رو براشون توی پاکت بزاره.
" پایان فلش بک "
بلاخره بهش رسید ، ولی می ترسید اگه بهش دست میزد.
جین : اممم...سلام
دست و پاش میلرزید ، از ترس اینکه دوباره اون حرف های تحقیر آمیز بشنوه.
جونگ کوک با همون اخم همیشگی برگشت به علاوه نگاه سردی که باعث شد دست هاش تو اون سرما عرق بکنن.
یعنی به این زودی اونو از قلبش بیرون انداخته بود؟
در عرض یه هفته؟جونگ کوک : اینجا نیومدم که دلیل و بهونه هاتو بشنوم فقط اومدم بگم هفته دیگه برای طلاق باید بریم سوئد .
جین طاقت نیاورد با صدای بغض داری گفت.
جین : ولی این خیلی بی رحمانه اس ، تو حتی نذاشتی من از خودم دفاع کنم؟
جونگ کوک : چیزی که خودم با چشمای خودم دیدمو می خوای انکار کنی؟
جین : ولی تو اشتباه می کنی ، همه چیز اون چیزی نیست که تو دیدی ، برات توضیح میدم.

YOU ARE READING
I L Y I A S O S
Romance" اینجا نیومدم که دلیل و بهونه هاتو بشنوم فقط اومدم بگم هفته دیگه برای طلاق باید بریم سوئد . جین طاقت نیاورد با صدای بغض داری گفت. _ ولی این خیلی بی رحمانه اس ، تو حتی نذاشتی من از خودم دفاع کنم؟ - چیزی که خودم با چشمای خودم دیدمو می خوای انکار ک...