PT_69=صدای فاکی تو میشنوم

214 27 12
                                    

نکته قبل از خوندن این پارت 🩹
این پارت کلا فلش بک و فلش بک ها در مجموع پنج تان و هر کدوم ادامه یه داستانه بخوندید متوجه میشد
_____________________________
36ساعت بعد (حال)

تهیونگ با وحشت سرجاش میشینه باید....باید با یه نفر درمورد این ماجرای وحشتناک صبحت کنه .....خوب کی بهتر از شوگولی جونش
تهیونگ با سرعت ازجاش بلند میشه و بدون در زدن وارد اتاق شوگا میشه با بدون اهمیت اینکه اون خوابیده با وحشت تکونش میده
تهیونگ:شوگولییییی جوننمممممم پاشووووووو
شوگا با تنبلی چشماشو باز کرد با یه نفس عمیق سرجاش نشست و پوکر به تهیونگ وحشت زده نگاه کرد
شوگا :چه گندی دوباره زدی ؟؟
تهیونگ روبه روی شوگا رو تخت میشینه و بهش زل میزنه اب دهنشو قورت میده
تهیونگ :گند رو نمیدونم زدم یا نه ولی شوگولی از دیروز که چشمامو باز کردم تا الان اتفاق عجیبی برام افتاده ....همش یه صدایی رو در حال صحبت کردن میشنوم
شوگا پوکر :میشنوم
•──────•فلش بک اول ....30ساعت پیش •──────•

تهیونگ با صدایی که شنید از جاش پرید و ترسیده به اطرافش نگاه کرد
ولی کسی یا چیزی رو ندید که اون صدا رو ایجاد کرده باشه ...یعنی توهم زده ؟؟
بعد چند ثانیه پوفی کرد و با ناله خودشو از پشت انداخت روی تخت و غلط زد حس میکرد بدنش حسابی کوفتس و نیاز پیشتری به خواب داره
درک نمیکرد چرا باید صبح پاشه درصورتی که میتونست پیشتر بخوابه....این بی عدالته که صبح باید باشه ....پیش کی باید بره شکایت کنه ؟؟شاید باید بره پیش شب تا شکایت صبح و کنه یا پیش خورشید که چرا زودتر میاد بالا یا جین که صداشو انداخته پس سرش
هی صداش میکنه یا جیمینی که بالا سرش هی داره تکونش میده
تهیونگ با ناله ایی بلند سرشو زیر بالشت فرو کرد
جیمین پوکر دست به کمر به تهیونگ نگاه کرد جوری رفتار میکرد که انگار اون بوده که دیشب به فاک رفته
جیمین :تهیونگا بلند شو دیگه
تهیونگ :نوپ
جیمین نفس عمیقی کشید و چشماشو تو حدقه چرخوند و رفت بیرون  حداقل الان حریف اون خرس نمیشد
/: اههه یه روز گوهی دیگه...
تهیونگ تو خواب و بیداری جواب داد
تهیونگ :هوم اره ....یه روز سگی دیگه ...
دهنشو باز کرد و تا جون داشت خمیازه کشید و بدنش و مثل گربه روی تخت کشید بعدش با یه اه غلیظ عضلاتشو ازاد کرد ...بعد یه لبخند ملیحی زد
تهیونگ :خیلی کیف میده بدنتو تا جون داری بکشی و بایه خمیازه بلند آزادش کنی
/: اره
تهیونگ :جیمینی تو امروز خیلی با من.....
تهیونگ برگشت سمت جیمین ولی با جای خالی جیمین روبه رو شد
چند بار پلک زد و لبخند روی لباش خشک شد چند دقیقه بعد از لود کردن ترسیده با زانو هاش رو تخت نشست
تهیونگ :کسی ...کسی ...اینجاست ؟؟
با صدای تلق از پشت سرش با یه جیغ خودشو به گوشه تخت پرت کرد
تهیونگ:کیههههه؟؟
در با صدای بلندی باز شد و تهیونگ دوباره با جیغ پرید
جین با مایتابه داخل اتاق پریده بود
جین :کو ؟؟کجاست ..اون متجاوز کجا رفت
تهیونگ با لرز پرسید
ته :نمیدونم ...
نامجون :یعنی چی که نمیدونی
تهیونگ با چهره ایی گیج و ابرو های نیمه بالا رفته جواب داد
ته :نمیدونم یعنی از چیزی آگاه نبودن ؟؟؟
نامجون پوکر :اسکولی!؟؟
شوگا از اتاق خوابش بیرون اومده بود و می خواست بره دستشویی که با شلوغی داخل اتاق تهیونگ مواجه شد ،مثل یه رهگذر سرکی کشید ولی جین نمیزاشت چیزی ببینه پوفی کرد و یه لگد جانانه نسیب باسن گرد جین کرد که کاملا شبیه تارزان با چماق ایستاده بود و نمیزاشت چیزی ببینه و بدون این که به روی خودش بیاره از اونجا به مقصد دستشویی حرکت کرد
جین شوکه پرید و صاف ایستاد، ترسیده به دور اطرافش نگاه میکرد و دور خودش میچرخید
نامجون یه نگاه به جین یه نگاه به تهیونگ کرد و در آخر یه نگاه پر تاسف به اون دوتا کرد و مستقیم سمت آشپزخونه رفت که با دو ادم بیخیال ز دنیا مواجه شد و شروع به غر زدن کرد
نامجون :یه مشت اسکول دور هم جمع شدن دارن میرینن به این خانواده که از اول توش ریده بود دیگه چه برسه به جامعه
جی هوپ :چی شده داری غرغر میکتی
نامجون :من از استرسسس شق نمیتونم بشم اقا شوخیش گرفته سر صبحی
جی هوپ :ظهری.......و اینکه اصلا دلم نمی خواد درباره اون دلیلی که اوردی بحث کنم
و ریلکس از قهوش نوشید
جیمین همون طور که لقمه ایی که گرفته بود رو می خورد گفت
جیمین :من که گفتم یکی از اون ادای های سر صبح بیشه
نامجون :اخه به چه دلیل کوفتی ؟!
جیمین شونه ایی بالا انداخت
جیمین:برای پیشتر خوابیدن ؟؟
جی هوپ :از بس لوسه ...من نیاز دارم باهاش حرف بزنم
تهیونگ:اره منم لازمه در مورد چیزی که دیدیم صبحت کنیم
اون سه نفر از جاشون پریدن و هیچ کدومشون حالشون چندان تعریفی نداشت
نامجون از ترس سکندری خورده و لبه پشتی صندلی محکم به شکمش اثابت کرده بود
جیمین اون ور لقمه تو گلوش پریده بود و داشت خفه میشه
جی هوپ هم قهو داغ ریخته بود رو کل هیکل و میز نمیدونست اول میز و پاک کنه یا دستشو و همون جوری عربده میزد
تهیونگ هول شده نمیدونست به کمک کدومشون بره و در اخر تصمیم گرفت وایسته ببینه در اینده نزدیک چه اتفاقی می افته و سرنوشت کدوم رو زنده نگه میداره تا بره کمکش کنه
جیمین که دید کسی نمیاد کمکش با تلاش فراوان موفق شد اون نوشیدنی کوفتی رو از اون سر میز بگیره و بخوره همون موقع جین وارد میشه با دیدن منظره ایی که باهاش مواجه شده با صورت توهم جمع شده شروع به غر زدن کردن و به کمک جی هوپ تو پاک سازی میکنه
تهیونگ میبینه کسی نیست به نامجونی کمک کنه به کمک نامجون رفت اون رو نشوند روی صندلی پشتشو نوازش کرد تا حالش جا بیاد و ته مونده قهوه رو بزور به خوردش داد
/:آه درد داره
تهیونگ گیج سرشو بلند کرد تا ببینه کدوم از اون دوتا این حرف رو زدن
ولی متوجه نشد و در آخر شونه ایی بالا انداخت
نامجون :تهیونگ بسته کشتی منو
نامجون بعد اینکه مطمئن شد تهیونگ دست از سرش برداشته روبه جمع کرد و گفت
نامجون:داشتم میگفتم ....برای ریلکس شدن بهتره یه پکنیک بریم
/:آه دوباره شروع کرد
تهیونگ :منم موافقم ....من میرم اماده بشم
/:فقط به خاطر تهیونگ
تهیونگ نیشش باز شد برگشت برای جیمین بوس فرستاد که جیمین لبخند محویی زد

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz