یه بار دیگه سرش رو بالا آورد و به پسر کیوت میز روبرویی نگاه کرد. صحنه ی مقابلش به قدری دلنشین بود که نتونست تحمل کنه و با خنده ی کنترل شده ای سرش رو پایین انداخت.
پسر برنزه ی روبروش با لب های پوتی و حالت کیوتش به گوشیش زل زده بود و سهون حدس میزد با اون همه دقتش درحال گیم زدن باشه. چیزی که بیشتر از همه قند توی دل سهون آب کرده بود، خرس قهوه ایِ خوشگل روی کاور گوشی بود و نمی ذاشت افکار مقایسه ی اون نینی با خرس کیوت روی کاور و پی بردن به شباهتشون از ذهنش بیرون بره.
اینکه وسط یه ساحل تفریحیِ خلوت اونم توی یه قاره ی دیگه شخص کره ای رو دیده بود باعث خوشحالیش میشد مخصوصا که اون شخص کیم جونگین بود.
سهون دستی توی موهای کوتاه و رو به بالاش کشید و به این فکر کرد لمس موهای لخت و نرم پسر شکلاتی چه حسی داره. بی شرمانه بود اما حتی داشت به زیبایی تضاد پوست هاشون وقتی روی هم کشیده میشن فکر می کرد.
اینجا یه ساحل تفریحی کوچیک بود و جونگینِ مسافر قطعا جایی به جز تنها هتل اونجا برای اقامت نداشت. و این یعنی چی؟ سهون شانس این رو داشت توی مدت کوتاه سفرش یه دوست پسر شکلاتی برای خودش داشته باشه. شاید هم یه رابطه ی طولانی تر از سفرش؟
YOU ARE READING
[•SeKai scenarios•]
Fanfiction|•سناریو•| |•هر پارت یه داستان•| کاپل: سکای ژانر: فلاف، عاشقانه، این بوک برای سناریوها و نوشتههای کوتاهی هست که اغلب همراه با یه فنآرت یا عکس آپ میشن ✨ دوستدارم با خوندنشون حالتون بهتر بشه و لبخند بزنید، حتی شده برای یه لحظه.