شونه های پهنشو گرفتم و با یه حرکت محکم اونو به در اتاق کوبوندم و به چشم های روشنش ک گوشه هاش از درد جمع شد نگاه کردم. جوری ک سعی میکرد با چشماش عصبانیتو منتقل کنه ستایش شدنی بود شایدم واقعی بودن، شاید هنوزم ازم عصبانی بود، فقط فرصتشو پیدا کرد ک بهم دوباره اونطوری نگاه کنه مث اخرین شبی ک با دعوای بدی گذروندیم و با نفرت همچیو بینمون تموم کردیم...نگاهم از چشماش به لباش سر خورد لبایی ک از هر گیلاسی خوش طعم تر و خوشرنگتر بود. با گازی ک از لب پایینش گرفت قلبم یه ضربان رد کرد جوری ک مطمئن بودم صدای قلبم هر ثانیه ممکنه بلندتر بشه و به گوش همه برسه پس سعی کردم نگاهمو از لباش دوباره به چشمای درشت و خوش رنگش بدم. همزمان با من نگاهش اومد بالا ینی اونم داشت به لبام نگاه میکردو خاطره ی اولین بوسمونو دوره میکرد؟
هنوزم میتونستم اون نگاه ترسیده و گیجش وقتی که همینجوری بین لاکرای رختکن کمپانی قفل کردمو بیاد بیارم، جوری ک بعد اون همه دلبری هایی ک موقع تمرین انجام داد باعث دلم برای هزارمین بار براش بلرزه و دیگ نتونم خودداری کنمو خودمو نگه دارم.
وقتی تعقیبش کردم و تنها تو رختکن بین لاکرا گیرش اوردم لبای قلوه ایشو با لبای خودم قفل کردم و با جواب گرفتن از بوسه هام منو ببشتر مست خودش میکرد، اونو مصرتر و وحشیانه تر بوسیدم و رابطمون با لبخندی ک بعد بوسه بهم زد با بوسه ی دیگه ای از طرف اون، شروع شد.
به چشماش با دقت بیشتری نگاه کردم. دیگ عصبانیتی توشون نبود.انگار اونم مث من گیج شده و از نفسای نامنظمش میشد فهمید ک حال دوتامون مثل همه...
چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم جوری ک انگار برای نفس کشیدن تو اون فضای خفه ی بینمون تقلا میکردم و دنبال اکسیژن میگشتم که بتونم بخودم بیام، الان وقتش نبود!پس با خشم و جدیتی که تو صورتم انداختم، نگاهمو به نگاه وحشیش قفل کردمو زیر لب غریدم:
-هرچه قدر میخوای طفره برو، انکار کن، فرار کن ولی اینو بدون منم دست رو دست نمیذارم و هرجا باشی بازم همینجوری گیرت میندازم و بدون دفعه ی بعد انقد اروم برخورد نمیکنم.پوزخند صدا داری زد و سرشو به سمتم کج کرد انگار تو نگاهم دنبال چیز بود، دنبال حقیقت حرفام میگشت!
انگار توی دنیای خودمون گیر افتاده بودیم و وجود هیشکی و حس نمیکردیم و داشتیم با کلماتمون و نگاهامون حرفای دلمونو بهم میزدیم.
انقد تو نگاه هم غرق شده بودیم ک با صدای کسی باعث شد به خودم بیام و سریع ازش فاصله بگیرم.×کاات
در حالی ک با تحسین به منو جین نگاه میکرد برامون دست میزدو به سمتمون میومد با کلافگی به جین نگاه کردم اونم انگار داشت کلافه میشد و با دستاش موهای روشنشو به عقب میفرستاد ک از لختی زیاد دوباره رو پیشونیش جا خوش میکردن.
YOU ARE READING
Ma Valentine
Fanfiction«تهجین» وانشات.... چرا بعد این همه سال؟ بعد اینهمه سال ک از هم دور بودیم و حالا جفتمون پخته تر شده بودیم، هنوزم دلم با دیدنش میلرزید؟! #تهجین #جین #تهیونگ #رمنس