تهیونگ شونههههه🤤
یونگی فنجان قهو را جلویش گذاشت گفت ÷ :امیدوارم از دستم ناراحت نباشید که شما رو مجبور به این کارکردم
جونگ کوک باشرم خندید و گفت +:اوه نه...تجربه خوبی بود استاد
یونگی هم لبخند زد÷:قصد دارید توی جلسات بعدی هم شرکت کنید؟
جونگ کوک سرتکان دادو گفت+ :دوست دارم یاد بگیرم ولی...راستش...همونطور که شما هم فهمیدید من مشکل روحی ترس از آب دارم پس ...
یونگی نفس عمیقی کشید و تکیه زدو گفت ÷:پس نتونستم کمکی بکنم درسته
جونگ کوک که معذب تر شد بود گفت +:اوه نه کار شما عالی بود این مشکل منه
یونگی قهوه اش را مزه مزه کرد وگفت ÷:راستش امروز فهمیدم حق با هر دومون بود . شما بطور خیلی خفیفی مشکل ریه دارید و بخاطر همین مشکل روحی هم پیدا کردیدبرای همین فکرکردم واستون دارو بدم
جونگ کوک با تعجب گفت +:چه دارویی؟
یونگی به او خیره شدو گفت ÷:این قرص ها کمکتون میکنند از نظر روحی و جسمی قدرت بگیرید.یه جور مکمل غذایی هم حساب میشن برای قلب و عضله هاتون هم خوبه
جونگ کوک هنوز متعجب بود
"+یعنی مشکل من اونقدر جدیه که باید دارو مصرف کنم؟"
یونگی خندید و گفت ÷:نه نه آقای جئون .این فقط داروی کمکیه که در مسیر یادگیری شنا کاری میکنه که به ترس هاتون قلبه کنید و البته یه ویتامین میدم واسه تقویت عضلاتون
جونگ کوک لبخند ساده ای زد و گفت +:تاکی باید مصرف کنم استاد؟
÷:تا هر وقت که دوست دارید.خیالتون راحت هیچ عوارضی نداره فعلا ً من به
مقدار مصرف یه ماهه بهتون میدم هر روز دو قرص بخورید کافیه.بعدا اگر نیاز داشتید بازم بیاید سراغمجونگ کوک فنجانش را برداشت وگفت +:ازتون خیلی ممنونم
یونگی بسته را از جیبش درآورد و روی میز گذاشت و گفت÷: فقط لطفاً کسی نفهمه چون استادها اجازه ندارند برای شاگردا نسخه بدند و می دونید که نمی خوام توی دردسر بیفتم
________________________________________ :خدای من.... خدااای من
تهیونگ نعره زنان در سالن ورزشی می دوید_: یونگی... وای خدایاااا....یونگی کجایی؟
یونگی که داشت در دفترش را قفل میکرد تا به خانه برود با شنیدین صدای تهیونگ گفت ÷:چه خبره؟
تهیونگ لخت و خیس، با حوله ای که به زور دور کمرش نگه داشته بود،دوان
دوان خودرا به او رساند و گفت _:نگام کن نگام کنیونگی سر برگرداند و با دیدن موهای سبز رنگ تهیونگ ناله ای کرد وگفت _:خداااااای من! چی شده؟
YOU ARE READING
💜bad_boys💙
Фанфикکاپل اصلی = vkook کاپل فرعی= yoonmin ژانر= رمنس، مدرسه ای(دانشگاه)، اسمات، روزمره، انگست ~~~~~~~~~~~~~~~ جئون جونگ کوک پسر لجبازی که عاشق خوش گذرونی با دوست هاش وحالا چی میشه اگه جونگ کوک ما به اصرار ناپدرش به دانشگاه پزشکی بره تا بتونه صاحب بیمارس...