به به سلام
او کیست که داره زور می زنه این سه شب عیدی هر شب پارت بده و دهن خودشو داره صاف میکنه؟🧐
درست حدس زدید یک عدد مهشید می باشد🤭
قدرت خدا وت و کامنت ها که داره آب میره. 😒ولی من به ییبو کوچولو قول دادم امشب ازش بنویسم. این شما و این پارت جدید.
نظر فراموش نشه. زیااااااااااااد نظر میخوام😥
-----------------------------------------
سپتامبر 2000
جان با صدای تق باز شدن در به زحمت چشمانش را از هم فاصله داد و از دیدن مین که دست به سینه جلوی در به او خیره شده و لبخندی معنا دار میزد، اخم کرد.
-: چی اینقدر خنده داره؟
مین به چهارچوب تکیه داد و گفت: اینجوری خوابیدن اون فسقلی
جان که هنوز نور چشمانش را میآزرد، ابرو در هم کشیده به شکمش نگاهی انداخت و از دیدن ییبو که دست و پایش دو طرف شکم و سینۀ جان آویزان بود و صورتش را روی سینۀ جان گذاشته بود متوجه منظور مین شد. دستانش را دور بدن کوچک ییبو حلقه کرد و با خم کردن خودش، ییبو را مرتب روی تشک قرار داد.
-: خیلی توی خواب وول میزنه.
مین دلسوزانه گفت: چطوری خوابت میبره اینقدر ازت بالا میره؟
جان به زحمت خودش را از دستی که ییبو بلافاصله پس از جابجایی دور گردن جان حلقه کرده بود خارج کرد و نشست: عادت کردم
مین موزیانه خندید و گفت: پس عادتشه!
جان که متوجه حرف مین شده بود غرغر کرد: آیییییی!
مین خودش را به بیگناهی زد و گفت: من که چیزی نگفتم. دارم هر روز عادتهاشو میبینم. یکی از بارزترینهاش هم جان نوردی هست. کلا دوست داره روی سر و کول تو باشه.
جان موهای بلند روی صورتش را فوت کرد و کمرش را ماساژ داد. مین با مهربانی گفت: امروز دیگه تخت میرسه و مجبور نیستی اینطوری روی زمین بخوابی.
-: از خوابیدن روی زمین بدتر اینه که اینجوری آتل و باطل بگردم. کدوم احمقی قصۀ آدمهایی که بیکله به یه دنیای دیگه میرن رو نوشته؟ خب خرج شکمشو که آدم باید در بیاره.
مین از چهارچوب فاصله گرفت و گفت: رئیس به اندازۀ کافی برامون پول فراهم کرده، تو هم تنت میخاره که همش سگ دو بزنی انگار. خب چند وقت هم اینجوری کار کن...
-: منظورت بیکاره؟
مین مین همانطور که از پلهها پایین میرفت غرید: اویییی! پرستاری از بچهها یه شغل شریفه.
جان قبل از اینکه وارد سرویس بهداشتی شود گفت: خب اونو که تو داری انجام میدی. نقش من این وسط چیه؟
أنت تقرأ
The Spell of wish (کامل شده)
أدب الهواةریل لایف: داستان طلسم آرزو از تابستان ۲۰۲۱ شروع میشه از وسط سیل ههنان چین، جایی که وانگ ییبو برای کمک به سیل زدهها رفته بود ولی به دلایل عجیبی موقع امدادرسانی مفقود و باعث اتفاقات خاصی شد در واقع دلیل این وقایع به دو سال قبل برمیگرده به اوج روزها...