✦𝐌𝐲 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥✦ First Chapter

<Part 04>

جونگ کوک لبخند زد و زنگ به صدا در آمد.

---------------

تهیونگ اینبار تیپ سیاه زده بود. بلوز سیاه ابریشمی یقه گشاد با جین سیاه تنگ که باعث شده بود پوست سفیدش بیشتر بدرخشد.

"سلام اقای جئون"

صدایش مثل بهترین موسیقی دنیا،جونگ کوک را سرمست کرد: "سلام آقای کیم"
تهیونگ لبخند زیبایی زد که زیبایی چهره اش را دو چندان کرد: "فقط منو تهیونگ صدا کن یا ته..!"

جونگ کوک هم لبخند زد(چطوره صدات کنم عشقم؟یا عزیزم؟یا زندگی ام؟)

"باشه...ته!"
همیشه در رویاهایش او را ته صدا میکرد:"و تو هم منو جونگ کوکیی صدا کن"
ضربان قلبش تند تر شد اما بنظر می آمد تهیونگ چیزی بیاد ندارد:"باشه"

دست دادند و تهیونگ پرسید:
"برنامه ات برای امشب چیه؟"
جونگ کوک لبخند زد. از تـماس او هـیجان زده شده بود:"عجله چیـه؟" و به طرف بـوفه رفت:

"چی میل داری بنوشی؟"

تهیونگ روی کاناپه نشست:"فقط شراب...نمی خوام مست شم"
جونگ کوک برایش یک لیوان شراب سرخ ریخت و تهیونگ اضافه کرد:"مگر اینکه تو بخوایی من مست کنم!"

جونگ کوک از همان مایع برای خودش هم ریخت و با دو شراب گیلاس در دست برگشت:"خب... تو دوست داری امشب چکار کنیم؟"

تهیونگ شوکه شد:"من؟!چرا من؟من اینجام تا تو رو سرگرم و خوشحال کنم نه خودمو!"
جونگ کوک کنارش نشست و یکی از لیوانها را به او داد:"اگر تو شاد بشی منم شاد میشم"

تهیونگ باز هم ترسید(چرا با من جور دیگه ای رفتار می کنه؟مطمئنم این مرد یه مشتری ساده نیست!)

با خونسردی پرسید:"وقتی خونه تنهایی چکار می کنی؟"

جونگ کوک کمی شراب نوشید:"هممم....به موزیک گوش میدم...فیلم تماشا می کنم یا... گاهی آشپزی میکنم"
تهیونگ شوکه شد:"واقعاً؟! اوه! پس تو آشپزی بلدی؟"

جونگ کوک با خجالت لبخند زد:" بله...من دو سال تنها بودم و خیلی چیزا یاد گرفتم از جمله آشپزی کردن"

"من فکر می کردم خدمتکارت به این چیزا رسیدگی می کنه"

"بله اما گاهی خوشم میاد واسه خودم غذا بپزم"
"خوبه....چی بلدی درست کنی؟"

جونگ کوک خندید:"فقط نودل!"

تهیونگ هم خندید:"این بهتر از هیچیه! من اصلا چیزی در مورد آشپزی نمی دونم"

"می تونم یادت بدم!خیلی ساده است"

"متشکرم اما جایی نیست که بتونم آشپزی کنم. ما یه آشپزخونه خیلی خیلی بزرگی توی کاباره داریم پر از سرآشپزهای ماهر. من یکبار اونجا رو دیدم اما هیچوقت اجازه نمیدند برم تو"