با باز شدن در، بدنش رو بالا کشید تا پشت سر نامجون رو ببینه. با ندیدن جین توی خونه، توی جاش ثابت شد.
-سلام هیونگ.
-جیمین؟
-اومدم جینهیونگ رو ببینم.
نامجون کنار رفت تا مرد کوچکتر وارد خونه بشه.
-اوکی...
-جین هیونگ کجاااایی؟!
جیمین همونطور که وسط هال ایستاده بود و سعی داشت سریعتر اتاق خواب رو پیدل کنه، داد زد.
-چته جیمین؟
جین همونطور که با حولهی سر، صورتش رو خشک میکرد از توی یکی از اتاقها بیرون اومد.
-هیونگ!
جیمین به سمتش دوید و مرد بزرگتر رو در آغوش کشید.
-نگرانت شدم.
-من خوبم بچه...
جین با مهربونی گفت و آروم جیمین رو از گردن بیچارهش جدا کرد.
-چرا مراقب خودت نیستی؟
جیمین با شکایت گفت و با عقب رفتنش، کنار نامجون ایستاد. دستهاش رو توی هم گره کرد و دست به سینه موند.
-با اون قیافههای طلبکارتون به من نگاه نکنید.
بعد از چند لحظه خیره نگاه کردن دو مرد گفت و به سمت آشپزخونه رفت.
***
+مستر!
جونگکوک با ذوق تهیونگ رو صدا کرد و لبخند بزرگی روی لبهاش نشوند.
-آب سرده؟
تهیونگ همونطور نوک انگشتهای پاش رو توی آب فرو کرده بود، با تردید پرسید.
+نه مستر، زودباش!
جونگکوک غرغرکنان نزدیک مرد بیرون استخر رفت و منتظر ایستاد.
-صبر کن کوک!
حالا روی سنگ سرد نشسته بود و کمکم خودش رو جلو میکشید تا وارد آب بشه.
-آب که گرمه!
+مگه من گفتم سرده؟
چشمهاش رو توی حدقه چرخوند و کامل وارد آب شد. در لحظه کامل به زیر آب رفت و بعد از چند ثانیه سرش بالا آورد. نگاهش رو به پسری داد که هیچ حرکتی نمیکرد. آب تا زیر بینی جونگکوک بود و فقط چشمهاش دیده میشد.
+مستر بیا بازی کنیم.
سرش رو تا گردن از آب بیرون آورد و گفت. تهیونگ موهاش رو عقب کشید و نگاهش رو به مژههای خیس پسر داد.
-بازی؟
+آره ولی نمیدونم چه بازیای چون همه رو با جیمینی انجام دادیم.
YOU ARE READING
𖣐Chocolate Puppy
Fanfiction♡♡♡ +اولاً که من لوس نیستم مستر، فقط خیلی دوست دارم. بعدش هم چرا ورزش کنم؟ بدنم خیلی هم رو فرمه! با ترس چشمهاش رو باز کرد و با دیدن دو چشمی که با اخم بهش زل زده بود، فریاد نه چندان آرومی کشید و از تخت پایین افتاد. +حالت خوبه مستر؟ ♡♡♡ name: Chocola...