part.13

896 124 2
                                    

با باز شدن در، بدنش رو بالا کشید تا پشت سر نامجون رو ببینه. با ندیدن جین توی خونه، توی جاش ثابت شد.

-سلام هیونگ.

-جیمین؟

-اومدم جین‌هیونگ رو ببینم.

نامجون کنار رفت تا مرد کوچکتر وارد خونه بشه.

-اوکی...

-جین هیونگ کجاااایی؟!

جیمین همونطور که وسط هال ایستاده بود و سعی داشت سریعتر اتاق خواب رو پیدل کنه، داد زد.

-چته جیمین؟

جین همونطور که با حوله‌ی سر، صورتش رو خشک می‌کرد از توی یکی از اتاق‌ها بیرون اومد.

-هیونگ!

جیمین به سمتش دوید و مرد بزرگتر رو در آغوش کشید.

-نگرانت شدم.

-من خوبم بچه...

جین با مهربونی گفت و آروم جیمین رو از گردن بیچاره‌ش جدا کرد.

-چرا مراقب خودت نیستی؟

جیمین با شکایت گفت و با عقب‌ رفتنش، کنار نامجون ایستاد. دست‌هاش رو توی هم گره کرد و دست به سینه موند.

-با اون قیافه‌های طلبکارتون به من نگاه نکنید.

بعد از چند لحظه خیره نگاه کردن دو مرد گفت و به سمت آشپزخونه رفت.

***

+مستر!

جونگ‌کوک با ذوق تهیونگ رو صدا کرد و لبخند بزرگی روی لب‌هاش نشوند.

-آب سرده؟

تهیونگ همونطور نوک انگشت‌های پاش رو توی آب فرو کرده بود، با تردید پرسید.

+نه مستر، زودباش!

جونگ‌کوک غرغرکنان نزدیک مرد بیرون استخر رفت و منتظر ایستاد.

-صبر کن کوک!

حالا روی سنگ سرد نشسته بود و کم‌کم خودش رو جلو می‌کشید تا وارد آب بشه.

-آب که گرمه!

+مگه من گفتم سرده؟

چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند و کامل وارد آب شد. در لحظه کامل به زیر آب رفت و بعد از چند ثانیه سرش بالا آورد. نگاهش رو به پسری داد که هیچ حرکتی نمی‌کرد. آب تا زیر بینی جونگ‌کوک بود و فقط چشم‌هاش دیده می‌شد.

+مستر بیا بازی کنیم.

سرش رو تا گردن از آب بیرون آورد و گفت. تهیونگ موهاش رو عقب کشید و نگاهش رو به مژه‌های خیس پسر داد.

-بازی؟

+آره ولی نمی‌دونم چه بازی‌ای چون همه‌ رو با جیمینی انجام دادیم.

𖣐Chocolate PuppyWhere stories live. Discover now