امگا بی هیچ ترس و واهمه ای سینه ش رو سپر کرد:
-پس پات رو از این ماجرا بکش بیرون!... هیچ کس ازت نخواسته از این جان فشانیا واسه بقیه بکنی!... اینم بدون که من به هیچ وجه بهت اعتماد ندارم!.. شاید خواهر ساده و احمق من راحت به بقیه اعتماد کنه، ولی من اینجوری نیستم!
آلفا پوزخندی زد و جواب داد:
-متاسفانه نمیشه فرمانده... قولیه که دادم.. باید سر حرفی که زدم بمونم... در ضمن، شما هم باید یه چیزیو بدونید!
سرش رو خم کرد و توی فاصله ی دو سانتی متری صورت پسر نفس داغش رو روی صورتش دمید:
-من نه نیازی به اعتماد شما دارم، نه هیچ احد الناس دیگه ای!... فقط و فقط کار خودمو میکنم!
امگا با خشم غرید:
-از کجا بدونم بلایی سرشون نمیاری؟
بو شانه ای بالا انداخت و گفت:
-پس فکر کردین واسه چی دارم باهاتون میام به اون ماموریت؟.. در طول سفر به محل مورد نظر گذارش دقیقه به دقیقه ی خانواده و بستگانتون رو در اختیارتون میذارم، میتونین شخصا از سالم بودنشون اطمینان حاصل کنید... اگرم بلایی سرشون اومد، میتونین همونجا دخلمو بیارین!
امگا پوزخندی زد:
-فکر کردی به همین سادگیه؟... اگه فقط یک مو از سرشون کم بشه کاری میکنم آرزوی مرگ کنی!... میشم فرشته ی عذابت و کل عمر زجرت میدم!
چشم های آلفا درخشید:
-این یعنی قبول کردید؟
پسر آهی کشید:
-خواسته ی خواهرمه، نمیتونم روش رو زمین بندازم!
به سمت در سالن تیر اندازی چرخید و قبل از اینکه ازش بیرون بره گفت:
-برای ساعت ده شب آماده باش، هواپیمای ارتش ما رو به محل جنگ میبره... امکانات لازم هم وقتی رسیدیم در اختیارت قرار میگیره.
آلفا سری تکون داد که فرمانده ش با خشم تشر زد:
-نشنیدم اطاعت گفتنت رو!
پسر بزرگ تر با خشم اطاعتی گفت و پشت بندش امگا از سالن خارج شد، رگ های دست هاش به خاطر فشار زیادی که به انگشت های بدبختش میاورد بیرون زده بودن، داشت برای وقتی که این امگای لعنتی رو در اوج ضعف و ناتوانی در برابر خودش به زانو در میاورد لحظه شماری میکرد!
نفسش رو با شدت به بیرون فرستاد و انگشتش رو روی هد ست نانویی ای که توی حفره ی گوشش کار گذاشته شده بود گذاشت و گفت:
-هی بووِن.. صدامو میشنوی؟
+به گوشم قربان!
-همه چیز آماده ست؟
ESTÁS LEYENDO
[You Are My Destiny]~(Yizhan)
Fanficاسم: تو سرنوشت منی! کاپل: ییژان [ییبو تاپ] ژانر: رومنس، انگست، اکشن، امگاورس، یه چسه درام، اسماااات، امپرگ بخشی از داستان: مچ ظریف فرمانده ش رو گرفت و مجبورش کرد توی چشم های شعله ورش نگاه کنه: - اصلا مهم نیست که از من خوشت میاد یا نه، تو امگای منی و...