+ سروان دو؟ حواستون کجاست؟کیونگسو نگاهش رو به سرعت از رگ های ساعد عضلانی مردی که مقابلشون داشت پرونده ی جدید رو توضیح میداد، گرفت.
سرفه مصلحتی کرد و سریع جواب داد: ببخشید قربان.
مرد بزرگتر چشم غره ای بهش رفت ولی به ادامه توضیحات پرونده جدیدشون پرداخت.
+ همونطور که گفتم ماجرا خیلی بزرگ تر از چیزیه که بنظر میرسه. توی نگاه اول یه اختلاس عادی بنظر میرسه ولی وقتی اتفاقات رخ داده برای همه ی شعبه های شرکت K Fashion رو کنار هم بذاریم، دیگه عادی نیست! کار اصلی این شرکت همونطور که از اسمش مشخصه مرتبط با فشنه. ایده های جذاب رو از طراح های لباس میخره و بسته به شرایط طرح یا تولید انبوه میکنه یا تعداد محدود. در آخر یا توی پاساژ های به نامی که باهاشون قرارداد بسته به فروش می رسونه یا از طریق سایت. هفت تا شعبه توی هفت تا کشور کره جنوبی، چین، ژاپن، تایلند، بنگلادش، اندونزی و هند داره و یجورایی میشه گفت بازار فشن آسیای شرقی رو تو مشتش داره.
دست هاش رو جلوی سینه اش گره زد و رو به پرده ی نمایش پروژکتور ادامه داد: حالا میریم سر اصل مطلب، از بیست روز پیش مدیرهای شعبه های هند، تایلند و اندونزی اعلام کردن که حساب ها با هم همخونی نداره و دچار مشکل شدن. خیلی زود شعبه ی اصلی که داخل کره اس متوجه ی اختلاس های هنگفت اون شعبه ها شدن. در همین حین شعبه بنگلادش اعلام کرد که انبار لباس ها سوخته و یه ضرر بزرگ رو متحمل شدن. چند روز بعد در ژاپن سهام این شرکت به دلیل رو شدن رسوایی های مدیر شعبه اش به شدت سقوط میکنه. حالا مدیرعامل شرکت درخواست پیگیری فوری کرده و به ما از بالا دستور رسیده سریع موضوع رو حل و فصلش کنیم.
دست مارک برای پرسیدن سوالی بالا رفت که بلافاصله سرگرد بهش اجازه حرف زدن داد.
_ برای شام چی سفارش بدم؟با این حرف سه نفری که نشسته بودن خندیدن ولی ابروهای سرگرد توی هم رفت. لوهان با دیدن فریز شدن مارک بخاطر خشم سرگروهشون، خودکارش رو روی میز پرت کرد و از سرجاش بلند شد.
_ فکر کنم فعلا تا همینجا کافی باشه جونگین. ما همین الانش هم اضافه کار وایستادیم. هنوز از بسته شدن پرونده ی قبلی یک ساعت هم نمیگذره...
با لبخندی رو به همکارهایی که خستگی از چهره اشون مشهود بود چون سه روزی مداوم درحال کار کردن بودن، ادامه داد: بیاید شام رو بیرون بخوریم و امشب رو راحت و زیاد بخوابیم.با شنیدن دفاع لوهان از اعضای گروهش، نفس عمیقی کشید و سرش رو بالا و پایین تکون داد.
مارک زیر چشمهاش گود افتاده بود، کیونگسو در حال خمیازه کشیدن بود و لوهان بداخلاق شده بود... بهتر بود یک شب، لااقل یک شب به بهترین تیم تحقیقاتی سئول استراحت می داد.
مارک بعد از برداشتن کیفش سمت کیونگسو رفت و دستش رو دور شونه اش که زیر پیرهن سفید و پلیور قهوه ای رنگ پنهان شده بود، حلقه کرد: خب... به نظر تو چی بخوریم هیونگ؟
CZYTASZ
" Blueberry Cigarette " [Uncomplete]
Fanfiction•¬کاپل: کایسو •¬ژانر: معمایی | عاشقانه | روانشناسی | اسمات •¬خلاصه: سرگرد کیم جونگین تمام سعیش رو برای حل پرونده ی محول شده به تیمش به کار می گیره اما هرچی جلوتر میره به گره های بیشتری برمیخوره... در همین حین دو کیونگسو متوجه ی سرد شدن دوست پسرش...