<Part 11>

458 49 3
                                    

ببخشید دیر شد:) برین بخونین ک جای حساسه💦 🙌

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

"خیلی دوستت دارم"
تهیونگ لبخند معصومانه ای زد:"منم تو رو دوست دارم"
اینبار جونگ کوک لبهای دیوانه اش را به لبهای سوزان او رساند

_______________

تهیونگ به آغوشش فرو رفت و جونگ کوک تن سرد او را به سینه فشرد.

می توانست مزه زبان تهیونگ را در دهانش بچشد و فرم هوس انگیز تنش را میان بازوهایش حس کند...

تهیونگ او را بوسید و بوسید.

همیشه فکر میکرد همه مرد ها شبیه هم هستند. همان
حس و همان شهوت. فکرش را هم نمی کرد روزی کسی بتواند به او لذت بدهد.

بازوهایش را دور گردن جونگ کوک انداخت و جونگ کوک دستانش را دور تن باریک او حلقه کرد. آنها به بوسیدن همدیگر وحشیانه تر از قبل ادامه دادند.

حالا دیگر جونگ کوک از عضو تحریک شده اش خجالت نمی کشید و حتی شروع به مالیدن خود به تهیونگ کرد.

می خواست تهیونگ بفهمد جذابیت او مقصر است. تهیونگ دستانش را پایین آورد و باز هم یقه جونگ کوک را گرفت تا دکمه هایش را باز کند.

هنوز هم لبهایشان روی هم بود و همدیگر را گرسنه وار می بوسیدند. جونگ کوک تی شرت او را چسبید و بالا کشید.

حوله زمین افتاد و صورت برافروخته همدیگر را
دیدند. تهیونگ به کمک او تی شرتش را درآورد و جونگ کوک به کمک او بلوزش را کند.

دوباره همدیگر را بغل کردند. تهیونگ گردنش را برگردن او گذاشت و سینه اش را بر سینه او.

جونگ کوک تن او را محکم بو کرد و به کمر لختش چنگ انداخت. تهیونگ سر عقب کشید و باز هم لبهایشان روی هم قرار گرفت.جونگ کوک چرخی
زد. تهیونگ را هم چرخاند. همانطور که سیری ناپذیر همدیگر را می بوسیدند به سمت تخت قدم برداشتند تا وقتی که ساق پاهای تهیونگ به تخت خورد و آرام
رویش نشست. جونگ کوک رویش خم شد.

تهیونگ به پشت خزید و جونگ کوک چهار دست و پا روی تخت آمد. هنوز هم لب بر لب هم داشتند و زبانشان با همدیگر بازی میکرد.

تهیونگ به پشت خوابید جونگ کوک به کمربند شلوار او چنگ انداخت.

تهیونگ دستش را از عقب داخل شلوار جونگ کوک کرد و باسنش را چنگ زد. جونگ کوک زیپ شلوار تهیونگ را باز کرد و تهیونگ کمربند او را.

جونگ کوک سر بلند کرد و زمزمه کرد:"این اولین بارمه...یادم بده"نفس نفس می زد.

تهیونگ هم نفس نفس میزد:" هر کاری ... دوست داری...بکن!"

جونگ کوک گردنش را بوسید:"نمی خوام دردت بیارم"

تهیونگ لبخند زد:"ولی من می خوام دردم بیاری!"

✦𝐌𝐲 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥✦  First ChapterTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang