سلام
عکس کاور رو ببینید و غش کنید🥺
( اونی که گفته بود همچین عکسی باشه براش ۲۰۰ میدم؛ مثل گرگ منتظرت نشستم😂)من زود اومدم؛ از ترس دانشگاه دارم تند تند بوکارو مرتب میکنم انگار قراره به اسیری ببرنم🤦🏻♀️
این پارت پر از چیز منکراتیه؛ ولی وت و کامنت فراموش نشه مثل پارت قبل قاطی میکنم. دمپایی ابری سمتتون پرت میکنم🙄
دوستان این زیر کارهای بی تربیتی میکنن، تقریبا بیشتر پارت به همین مربوطه؛ اگر دوست نداشتین فقط چند بند آخر رو بخونین.
بازم میگمتنبلی کنید تنبلی میکنم و خدا تنبلان را دوست ندارد باید دست و دل به نوشتن بره یا نه🚶🏻♀️
لاو یو ال🖤
●○●○●○●○●
پسرک بی قرار ترین بود دوباره روی پاهای مرد جا به جاشد؛ لمس هایی رو میخواست که لویی برای دادنشون تبدیل به خسیس ترین پارتنر جهان شده بود. مرد همونطور که روی لاوبایتش رو لیس میزد، به آرومی دستی که عضو خصوصی پسر رو بود حرکت کمرنگی داد
-داره بهت خوش میگذره؟نمیدونست با کی لج کرد؛ شایدم نیاز به توجه و عشق بازی بیشتر مجبورش کرد، در هر حال در جواب سرشو تند تند به نشونه ی نه به طرفین تکون داد.
-مثل اینکه جناب بی جنبه باهات موافق نیست.با شیطنت گفت و ضربه ی آروم اما دردناکی به دیک پسرک زد باعث شد هری از جا بپره و با اصوات بی معنی اعتراضشو نشون بده اما مرد جلز و ولز پسرکشو جدی نگرفت و غرغرای کیوت شفقط به خنده انداختش، هر وقت دیگه بود قهر و منت کشی بی شک یکی از تنبیه های انتخابی برای بی ادبی لویی بود اما الان توی این لحظه صدای خنده های مرد مخملی ترین بنظر میرسید، میخواست فقط بخنده تا بتونه بشنوه دلیلش مهم نبود. یهو ساکت شدنش مرد رو ترسوند زمزمه ها سرازیر شد پر از دلجویی؛ پر از مهر...
راستی لهجه ی لویی قشنگه یا کلماتن که باعث میشن تک تک ارگان ها به گوش های پسر حسادت کنن؟!
-ببخشید قشنگ ترین؛ اما کی بهت گفته دروغ گوی خوبی هستی؟دستش با ظرافت شروع به حرکت روی عضو پسر کرد و مهربون گفت
-میدونم سخته ولی یکمم امروز با دل این اسیر راه بیا ارباب.کدوم دامیننتی سابش رو ارباب صدا میکنه؟ بی شک لویی متفاوت ترین بود، به کل جنبه های پسر آگاه بود هیچ کدوم رو نمیذاشت گوشه ای تنها برای خودش بمونه؛ کامل تو بغلش ولو شده بود، مشخص بود امروز از اون روزایی که دلش میخواد نقش پرنسس رو بازی کنه و کل وظیفه ی سکس روی دوشای لوییه؛ وقتی ناله ها بالا گرفت، فشار نچندان آرومی به باسنی که تا الان با ملایمت نوازش میکرد وارد کرد باعث شد پسرک با فحش حرصی جا به جا بشه.
YOU ARE READING
DEFECT
Fanfiction[Completed_ L.S & Z.M ] لویی پزشکه؛ بعد از مدت ها دوست پسر سابقش رو که به خاطر بیماری ولش کرده رو توی بیمارستان در وضع وحشتناکی میبینه... . خاطرات قشنگن یا خاطره ساز که باعث میشن لویی دست به کاری بزنه که خودشم باورش نمیشد؟! ا.oiiii oiii.ا بوک در مور...