<Part 15>

387 42 7
                                    


آنها جونگ کوک را کشان کشان بردند و میثرا رو به تهیونگ کرد:"برو بالا و لخت شو وگرنه میکشمش!"

_______________

روی صندلی نشسته بود و میثرا جلوی پنجره قدم می زد:
"بنظر میاد مشکل داریم! میدونم کی هستی و با پرنسس من چکار کردی! سعی کردم اهمیت ندم و بذارم آزاد باشه اما تو دیگه داری دیونه ام می کنی!"

رو به جونگ کوک کرد:"چی می خوای؟"

"تهیونگ رو!"لب زیرین جونگ کوک زخمی شده بود و نمی توانست به راحتی حرف بزند.

میثرا لبخند زد و دوباره از پنجره به سالن نگاه کرد:"تو هر وقت بخوایی می تونی اونو داشته باشی فقط بیا اینجا پولشو بده و صاحبش شو! مثل آب خوردن"

جونگ کوک خنده سردی کرد:"تو خوب می دونی خواسته من این نیست!"

"آره تو اونو تماما واسه خودت می خوایی... می خوایی برای همیشه فاحشه تو باشه و این امکان پذیر نیست!"

"من عاشقشم"

"پس راحتش بذار!"

"من می خوام نجاتش بدم"

"ازچی؟اون اینجا خوشبخته! بیا و نگاش کن! چقدر برازنده صحنه است و چقدر زیباست!"

جونگ کوک به دلشوره افتاد و نتوانست سر جا بماند. از روی صندلی بلند شد و به پنجره نزدیک شد. آنها در طبقه دوم بودند و جونگ کوک به راحتی توانست تهیونگ را ببیند.

لخت روی صحنه می رقصید! خون مغزش جوشید و به میثرا حمله کرد! تنها بودند ولی میثرا مرد قوی بود به راحتی توانست یقه او را بچسبد، او را محکم نگه دارد و دوباره رو به پنجره بچرخاند:"نگاش کن! ببین چقدر خوشحاله!"

جونگ کوک او را عقب هل داد:"نه! اون ناراحته و از خودش شرم میکنه! خودت هم میدونی اون دیگه نمی خواد این کارو بکنه...اون این زندگی رو نمی خواد..."

میثرا لبخند زد:"واقعاً؟ ولی ما دیشب با هم سکس داشتیم! و اون اجازه داد هر کاری دوست دارم باهاش بکنم!"

جونگ کوک آب گلویش را به سختی قورت داد. حتماً دروغ بود:"من...باور نمی کنم!"

"چرا؟ خودش روی تخت خوابید و ازم خواست باهاش عشقبازی بکنم! اون هنوزم فاحشه است و مال منه!"

"نه...."جونگ کوک انگار کابوس می دید:"اون بهم قول داده..."

"قول؟!"میثرا خنده ای کرد:"می تونی ازش بپرسی..."

جونگ کوک حس کرد قلبش گره خورد:"مطمئنم تو وادارش کردی باهات بخوابه!"

میثرا پوزخند زد:"ما اصلا نخوابیدیم که!"

جونگ کوک دوباره به او حمله کرد:"حرومزاده متجاوز..."

اما میثرا جا خالی داد و غرید:"واسم مهم نیست تهیونگ چی می خواد یا چی خوشحالش می کنه! من نمی ذارم بره"

✦𝐌𝐲 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥✦  First ChapterМесто, где живут истории. Откройте их для себя