48

125 34 113
                                    

به طولانی‌ترین پارت در تمام فف تا به اینجا خوش اومدین.
با 12500 کلمه=)))))
_______________________________________

" خب از کجا شروع کنم؟"

الا میگه ولی باعث نمیشه هری و نایل نگاه‌هاشون رو از هم بگیرن. نایل احساس میکرد کلمات رو فراموش کرده. درست مثل بچه‌ی کوچیکی که هیچ کلمه ای بلد نبست. نمیدونست باید چی بگه. فکر میکرد میتونه خودش رو کنترل کنه ولی الان میفهمید که نمیتونه.

با صدای الا که گلوش رو صاف میکنه نگاهش رو بالا میاره و به دختر نگاه میکنه. الا با سر به هری اشاره میکنه و از نایل میخواد تا حرف بزنه. ولی نایل سرش رو به دو طرف تکون میده و زیرلب میگه" نمیتونم."

الا سرش رو با تاسف پایین میندازه. نایل الان نباید انقدر هول میکرد. اگر هری هم مثل الا براش غریبه بود انقدر شوکه نمیشد.

وقتی میخواست همه چی رو به الا بگه اصلا اینجوری نشده بود چون اینطور که الان به هری علاقه داره و از این رفتارهای هری اذیت میشه اون زمان به الا علاقه نداشت.

صدای هری سکوتی که به وجود اومده بود رو میشکنه." حرف بزن دیگه. بگو اینجا چخبره؟ بهم بگو تو الان اینجا چه غلطی میکنی؟ بگو نایل. البته اگر اسمت واقعا اینه." جمله‌ی آخرش رو با حالت تمسخر آمیزی میگه.

رفتارها و حرف‌های هری هم توی بدتر شدن حال نایل تاثیر مستقیم داشتن. البته نباید هری رو مقصر دونست اون پسر هم حق داشت الان اینجوری برخورد کنه. اون الان خیلی ترسیده بود و هیچ انتظار دیگه‌ای نمیشد ازش داشت.

وضعیت پسرها خیلی بد بود پس الا خودش باید دست به کار میشد.

نگاهش رو از نایل میگیره و به هری نگاه میکنه. نفس عیمقی میکشه و سعی میکنه اطلاعاتی که هری بهشون نیاز داشت رو بازگو کنه." آم..هری؟"

هری با شنیدن اسم خودش به آرومی نگاه شکاکش رو از نایل میگیره و به الا نگاه میکنه.

الا لبخند زورکی‌ای تحویل هری میده و شروع میکنه." نایل الان یکم شوکه‌ است پس من تا جایی که بتونم همه چی رو بهت میگم."

هری چشم‌هاش رو درشت میکنه و با تمسخر میگه" اوه که شوکه است؟ اون باید شوکه باشه یا منی که خبر مرگشو شنیدم و الان جلوم نشسته؟ اون باید لال مونی بگیره یا منی که تو بهم گفتی مردم؟کدوممون الا؟" هری هر لحظه بلندتر داد میزد.

نایل بخاطر فریادهای هری چشم‌هاش رو روی هم فشار میده. از این روی هری خوشش نمیومد. چرا اینجوری شده بود. قرار نبود اینجوری بشه. نایل الان نباید اینطور خودش رو ببازه. باید درستش میکرد. میتونست درستش کنه.

الا دست‌هاش رو توی هوا بلند میکنه و سعی میکنه هری رو آروم کنه." هری آروم با..."

نایل حرف الا رو قطع میکنه." جواب سوالاتو میخوای؟ میخوای از این سردرگمی دربیای؟" تند تند کلمات رو پشت سر هم میچیند. نسبت به چند دقیقه‌ی پیش استرس و اون حال بدش بهتر شده بود.

Mind (L.S)Where stories live. Discover now