جونگ کوک خندید. نگاهشان بر هم قفل شده بود.چشمان هر دو خیس بود. بالاخره جونگ کوک دهان مست تهیونگ را بوسید. تهیونگ رهاکرد پتو پایین بیفتد. جونگ کوک تن لخت او را در برگرفت و تهیونگ بازوهایش را دور گردن او انداخت.
جونگ کوک لب او را میان دندانهایش فشرد و تهیونگ لب او را گاز گرفت. جونگ کوک دردش گرفت اما لذت برد. تهیونگ طعم خون جونگ کوک را در دهانش حس کرد اما مزه اش عالی بود.
جونگ کوک وزن خودش را روی تهیونگ انداخت و تهیونگ به
پشت روی تخت افتاد. لبهایشان هنوز هم روی هم بود و هنوز هم همدیگر را می خوردند. جونگ کوک دکمه هایش را یکی یکی باز کرد. تهیونگ کمکش کرد تا بلوزش را در بیاورد. وقتی سینه های لختشان بهم خورد، جونگ کوک ناله ای کرد:"اوه
لعنت!"تهیونگ ترسید:"چی شد؟"جونگ کوک سرش را بلند کرد:"من ...من ارضا شدم!"
"چی؟!"تهیونگ شوکه شد:"اما...چرا؟چطور ممکنه؟"جونگ کوک سرش را روی سینه تهیونگ گذاشت:"همش تقصیر توعه! خیلی سکسی هستی و من دلم واست تنگ شده بود! از صبح تحریک شده بودم به زور جلوی خودمو گرفته بودم..."
تهیونگ عشوه ای کرد:"پس دیگه نمی خوای با من عشقبازی کنی؟"
جونگ کوک شکم لخت او را چنگ زد:"محاله! واسه اینکه دست از سرت بردارم بهم میکنی"
تهیونگ خندید و جونگ کوک دستش را داخل شورت او فرو کرد اما وقتی انگشتانش به آلت تهیونگ خورد؛ تهیونگ ناله ای از درد کرد و عقب پرید:" آآآآه نکن!"
جونگ کوک ترسید و سر جا نشست:"چرا؟چی شده؟"
تهیونگ خود را باال کشید:"هیچی....فقط...همممم"جونگ کوک نگران شد. شورتش را چسبید:"چیه؟بذار ببینم..."
تهیونگ سعی کرد شوخی کند:"اوه نه! پسر منحرف!"اما جونگ کوک دیوانه شده بود:"چی شده؟"
تهیونگ سرخ شد:"من...یادم نمیاد! فکر کنم دیشب از تخت افتادم!"قلب جونگ کوک تیر کشید:"تو...دیشب با کسی سکس داشتی؟"
تهیونگ آب دهانش را فرو برد و راست نشست. او کاملا فراموش کرده بود قولش را شکسته بود!!! جونگ کوک همه چیز را با همان سکوتش فهمید:"با رئیست خوابیدی؟"
تهیونگ سر به زیر انداخت و جونگ کوک در جوابش مطمئن شد.چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید:"پس...اون حیوون وحشی....میثرا بود؟"
تهیونگ زمزمه کرد:"متاسفم...من...من قولم رو شکستم!"
جونگ کوک دلش می خواست داد بزند اما در عوض، فوتی از خشم کرد و از جا بلند شد و به تندی اتاق را ترک کرد. تهیونگ با صدای بلند تکرار کرد:"متاسفم جونگ کوک!"
جونگ کوک جوابش را نداد. تهیونگ پتو را دور تنش پیچید و از جا بلند شد.
جونگ کوک در آشپزخانه بود. برای خودش نوشیدنی می ریخت. تهیونگ داخل شد:"اون شب من خیلی ناراحت و عصبانی بودم...قلبم شکسته بود و ..."
YOU ARE READING
✦𝐌𝐲 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥✦ First Chapter
Fanfiction[Completed] Couple: Kookv Genre : Smut / romance / angest / drama Other couple : -- Up day : Every Sunday and Wednesday جونگ کوک، کسی که ۱۲ سال رو دنبال عشقش میگرده و در نهایت اون رو در کاباره پیدا میکنه اما به عنوان یک فاحشه با لقب پرنسس! و حالا ج...