چشاش رو اروم باز کرد و کش و قوصی به بدنش داد پنج سال بود که نتونسته بود اینقدر راحت بخوابه با وجود رابطه ای که دیشب داشت الان خیلی راحت و بدون درد خوابیده بود وقتی کاملا ویندوزش کار کرد متوجه شد که توی اتاق بیمارستان نیست یهو چشاش گرد شدن و به اطرافش نگاه کرد همه چیز سفید و گلبهی روی زمین کف پوش های سفیدی بود و گل رز هایی روی زمین بود و دیوارا واقعا همچین اتاق زیبایی ندیده بود پرده های صورتی و کناره های سفیدش با طرح گل رز دوتا تخت کوچیک بچه کنار تخت بود و دیوار ها از چند رول کاغذ دیواری پوشیده شده بود و روش قاب عکس هایی که از عکس های خودش و توله هاش پر شده بود
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Bağışla_vkook / ببخش _ ویکوک
Про оборотнейنام رمان :Bağışla /ببخش کاپل ها : ویکوک / یونمین/نامجین ژانر ها :/تریلر/امگاورس /کمی طنز/درام/اسمات/ نام نویسنده : Queen_زمان آپ پنجشنبه _هپی اند قسمت هایی از رمان تب کرده بود میخواست از تختش پایین بیاد که نمیذاشتن تهیونگ : امگام ..امگام اون تو ع...