𝖕4

75 19 7
                                    

نامجون سریع بدو بدو اومد
نامجون:خوبه؟
شوگا:نمیدونم و نشستم رو صندلی خدا کنه زود خب شه
(بعد از حدود یک ساعت)
دکتر اومد نمیدونم چرا انقدر دیر کرده
دکتر:پهلوش اسیب بدی ندیده خوبه الان بهش ارامبخش وصل کردیم
چند دقیقه دیگه بهوش میاد
تهیونگ:ممنون دکتر
شوگا و جونگ کوک:خسته نباشید
.
.
.
تهیونگ:خوبی چیزیت نیست عالیی؟
جیهوپ:هیونگ
تهیونگ:جان هیونگ؟
جیهوپ:خفه شو
تهیونگ:ریدم تو احساساتت
جیهوپ:منم ریدم به تو
تهیونگ:ودهللللللل
شوگا:خوبی
جیهوپ:خوبم ممنون
.
.
.
الان جیهوپ مرخص شده و این خیلی خوبه
چون دوروز تو بیمارستان بوده و الان دوباره
تو ماموریتیم راستشو بخواید میدونم غرغرو و پروعه
و خیلی احمق و خنگه ولی باحاله دوستش دارم
نه از اون دوست دارما از دوست دارمابه داداشی
(من خودم داداشی رو تبدیل به همسر میکنم صبر کن)
جیهوپ:اوه شت این چیه
رفتیم سمتش که یه خودکار بود
جونگ کوک گفت:اینکه خودکاره
جیهوپ:بامیه(بانی نه بامیه از اون شیرینی ها)
منظورم روی خودکاره ببین یه علامته. اسمه نمیدونم چی چیه
رفتم جلو تر و اسم دختره شب و دیدم
شوگا:نوشته دختر شب
جیهوپ:چشات عقابه ها کرکام چجوری دیدی
شوگا:اره این عقاب گشنشه دیدی خوردتت
جیهوپ:وحشی
به نیشخند زدم و دوباره دنبال سرنخ گشتیم
بعد از پیدا نکردم سرنخ برگشتیم
خونه هامون من و تهیونگ باهم و کوک و جیهوپ باهم
( kook)
داشتم گیم میرفتم که صدایی از اتاق جیهوپ اومد رفتم
سریع بالا که دیدم نشسته و سرشو میگیره
رفتم جلو و گفتم:چیشده؟ حالت خوبه؟
جیهوپ:نه نه بروبیرون که از بینیش خون اومد
سریع دستمال اوردم دادم بهش
و با تعجب پرسیدم:چیشده بود
جیهوپ:نمیدونم داشتم میرفتم بخوابم افتادم زمین
که یه دفعه یکی تو سرم شروع به حرف زدن های عجیبی
زد
کوک:وایسا برم هیونگم و هیونگ تو بیارم
که اعتراض کرد و گفت:نه نگو این راز میمونه
کوک:اما ن... که حرفمو قطع کرد و گفت:لطفا
سرمو تکون دادم و رفتم تو تخته کنار جیهوپ
بعد چند دقیقه به جای جیهوپ نگاه کردم خوابیده
واقعا چرا میخوان جیهوپ و بکشن؟
کی تو سرش حرف میزد؟
چرا اصلا بخواد حرف بزنه؟
چرا جیهوپ نذاشت بگه؟
و کلی سوالهای بی جواب با کلافگی خوابید
صبح با صدای بدی بیدار شدم سرمو چرخوندم
و چشمام به جیهوپی که داره نفس نفس میزنه و
عرق میکنه نگاه کردم
Jhope
نمیدونم چم بود
گرفتم خوابیدم
دوباره داره اتفاق میفته خوابشو میبینه
اون میتونه محافظت کنه ازش
نمیتونه باید یه جایی بزاریم
یه جایی مثل کتش
این ارامبخش کاری میکنه فراموش کنه
اون ادم خیلی مهمیه
نباید دستشون بهش برسه
جیهوپ:من کجام
سریع بهش دارو بیهوشی بزنین
جیهوپ:نه نه میلرزیدم نفس نفس میزدم
که
جونگ کوک اب ریخت روم بلند شدم به دستم نگاه
کردم خیلی واقعی به نظر میرسید
دستمو گرفتم درد میکنه
جونگ کوک:چیشده
برای اینکه بپیچونم گفتم:هیچی خوابه ترسناک دیدم
جونگ کوک:اها
که گوشیم زنگ خورد رفتم سمتش
تهیونگ هیونگ بود تماسو وصل کردم
&سلام کوچولو بیایین پایین
جیهوپ:کوچولو خودتی دارم میام
&باشه باشه تو بزرگی
جیهوپ:الان این تیکه اس
&بیا پایین و قطع کرد کوچولو عمته بیشور به
کوک گفتم حاضر شه که بریم پایین و رفتیم پایین
تهیونگ:سلام ایی بزرگه
جیهوپ:ممنون کوچیکه
تهیونگ:......
شورا:بسته چندشا بیایین بریم
جیهوپ:بشه چندشا(اداشو دراورد)
کوک و تهیونگ:......
رفتیم تو ماشین
سرم هنوز درد میکنه سرمو گرفتم
که تهیونگ با نگرانی گفت:چیشده؟
و با همین حرفش کوکی و شوگا برگشتن سمتم
شوگا:حالت خوبه
دستمو برداشتم و گفتم:اره فقط یکم خستم
کوک خیلی نگران بود و همینطور تهیونگ
.
.
.

Complex mass+starting loveTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang