Silent pleasure ( Translation Ver ) لذت خاموش

❤part 17: ازدواج موفق نیازمند بارها عاشق شدن همون یک نفره

جونگ کوک آخرین نگاهش رو به جیا انداخت گوشیش رو چک کرد. تهیونگ بهش پیام داد که تو آسانسوره و داره میاد اونجا. در رو باز کرد ومنتظر تهیونگ موند

+سلام

تهیونگ گفت و به آرومی وارد اتاق شد هر دو به سمت بالکن رفتن و روی مبل نشستن

+حالش چطوره؟

_خوابه فعلا

+بهش نگفتی؟

_نه... و بهش نمیگم

+چی؟

_هیونگ صداتو بیار پایین خواهشا نمیخوام بیدار شه

+ببین ... جیا باید بره اداره پلیس من دروغ گفتم که نمیدونم شما کجایین , اگر ازتون خبری نیاد اونها فکر میکنن دارین دورشون میزنین و این خالف قانون...

_واسم مهم نیس جیا هیچ جا نمیره . اون هیچ کاره اشتباهی انجام نداده...تو شرایطشو میدونی مثل یه
خلافکار بازجویی شدن کمکی نمیکنه

+احمق نباش میخوای شرایطو بدتر کنی؟

_برام مهم نیست که بدتر بشه...دور نگهش میدارم تا قاتل واقعی پیدا بشه و من...

+اگر الان بره بعد از اولین محاکمه آزادش میکنن چون مدرکی ندارن, اونا هیچی جز یه فیلم دوربین مخفی ندارن و با اون نمیتونن متهمش کنن ولی اگر تو به این
احمق بازیات ادامه بدی پای خودتم گیره اونوقت

جونگ کوک روش رو برگردوند و آهی کشید نمیتونست حتی تصور این رو بکنه که جیا با مامور به اداره بره تا ازش بازجویی بشه اون قول داده بود که ازش جدا نشه. قول داده بود ازش محافظت کنه و باهاش بمونه. اون به جیا این باور رو داده بود که از این به بعد هیچ مشکلی نخواهند داشت

_هیونگ...نمیتونم
آروم زمزمه کرد

+بس کن!
تهیونگ فریاد کشید
اولین کاری که جونگ کوک کرد نگاه به داخل اتاق بود تا ببینه جیا خوابه یا نه ولی اون جایی بین در ایستاده بود و چشم هاش اشک آلود بودن

_بیدار شدی...
جونگ کوک سعی کرد وقتی به سمتش میره لبخند بزنه دستهاش رو روی شونه اش گذاشت

_ ببخشید که بیدارت کردیم,خوب خوابیدی؟

_جونگ کوک

جیا میدونست که جونگ کوک تظاهر میکنه که اتفاقی نیوفتاده ولی اون همه چیز رو شنیده بود. اون ها متوجه نشده بودن که اونجا ایستاده بود ولی اون شنیده بود

+من میرم...

_نه تو هیچ جا نمیری. بهم اعتماد کن جیا

تهیونگ نفس عمیقی کشید و به سمت اتاق رفت جیا بهش نگاه کرد و از جونگ کوک جدا شد به سمت تهیونگ رفت. بغضش رو قورت داد. در مرز گریه کردن بود ولی باید خودش رو قوی نشون میداد.قلب تهیونگ با شنیدن حرفاش نرم شده بود جونگ کوک به سمتش رفت و اون رو بغل کرد