🐞اترس🐞
بعد حرفم روی شکمم رو عمیق بوسید و صورتش رو یه وجبی صورتم قرار داد و با چشای عاشق و خمار لب زد:
مرسی عشق زندگیم که بهترین هدیه ی دنیا رو داری بهم میدی...شاید من اونقدری که باید لایق نیستم!از دو طرف صورتش گرفتم و لب زدم:
تو قهرمان هر دومونی...من حتی براش اسمی انتخاب کردم که نیمی از اسم تو توش باشه...دست روی شکمم گذاشتم و لبخندی با ذوق زدم و لب زدم:
علیسان کوچولوی من!با عشق خندید و پیشونیم رو بوسید و دستش رو روی شکمم گذاشت و گفت:
از کجا میدونی پسره قربونه ذوقت برم؟!ربخندی دندون نما بهش زدم و گفتم:
خب حسم بهم میگه یه پسر خوشتیپ مثه باباشه!کنارم دراز کشید و از پشت بغلم کرد و روی گردنم رو بوسید و نفس عمیقی کشید و عطر بدنم رو حس کرد و گفت:
اما من میگم یه کوچولوی ناناز نازو و خوشگل و با چشای آبی و مو های مشکی و بدن برفی و توپولیه که دختر و پسرش برام فرقی نداره!دست که دورم بود رو گرفتم و بغل کردم و لب زدم:
اگه دختر باشه اسمش رو میزاریم آیسان...چطوره؟!روی شونه ام رو بوسید و گفت:
غصه نخور عشقم اگه دختر بود بعدا برای پسرش اقدام میکنیم و اگه پسر بود برعکس...هوم؟!خندیدم و سرم رو برگردوندم سمتش و روی لباش رو بوسیدم و لب زدم:
چشم مرده من!باز هم لباش با لبخندی با عشق روی لبام نشست.