Part 66

66 22 4
                                    

♠جاسوس♠

.・✫・゜・。.

پارت 66

زودتر از جان رفت و پشت در اتاق ایستاد خواست وارد بشه که بادیگاردی که اونجا بود جلوشو گرفت:کجا؟تا آقا نگفتن حق ورود نداری...

ییبو: بیخیااال منو یانگ مثل دوتا برادریم این حرفارو باهم نداریم... دستش سمت در رفت و خواست دستگیره رو بگیره که:عه دستگیرش کو؟..به حق چیزای ندیده..

بادیگار پوزخندی زد:هه برادرت داره تورو از دوربین میبینه و تا نخواد درو باز نمیکنه..

ییبو:عه؟از اون چیز دارا..کنترل داراس..ولی خطریه ها..ممکنه کنترل خراب بشه اون موقع اون تو گیر میکنه..

جان:تو نمیخواد به فکر گیر کردن جناب یانگ بیوفتی...

ییبو :کسی با تو حرف نزد...

جان سمت بادیگارد رفت: میدونی اگر جناب یانگ بفهمه این بچه از تو رد شده و نزدیک در شده چی میشه؟..بادیگار ببخشید رئیس..دیگه تکرار نمیشه ‌و پس گردن ییبو رو میگیره و پرتش میکنه اونور...باعث میشه بیوفته و زانوی شلوارش پاره بشه...

ییبو از جاش بلند میشه:هووی شلوارمو پاره کردی میدونی این چقدر قیمتشه...

جان رو به بادیگارد:آفرین حالا کارتو درست انجام دادی..

ییبو دستاشو مشت میکنه و نفس عصبی میکشه...یانگ با گوشی به بادیگارد میگه که: به آقای شیائو بگو بیاد داخل..

بادیگارد:بله.....رئیس آقا گفتن برین داخل..

ییبو:هی هی پس من چی..خوبه من با یانگ کار داشتما...

جان بدون توجه به حرفای ییبو وارد و در بسته میشه...

بادیگارد:برو کنار وگرنه اون زانوی شلوارتم پاره میشه...

ییبو هوفی میکشه و کنار میره...

جان:نه.....

یانگ:جان الان وقت لجبازی نیست...دیگه وقت نداریم یکی دیگرو مثل یوبین اموزش بدیم..

جان:من به یوبین اعتماد ندارم...این همه تو و اون پیت میگفتین بین مشکوکه...حالا که به حرفتون رسیدم دارین میزنین زیر حرفتون؟..

یانگ از روی صندلی بلند شد و نزدیک جان رفت:ببین جان پیت از سر لجبازی با تو ، تو هم الان از سر لجبازی با یوبین...جفتتون دارین همه چیو خراب میکنین..

جان:چی داری میگی؟من اخه چه لجبازی با بین دارم...

یانگ:فکر کردی نمیدونم تو از یوبین خوشت اومده..من میدونم..

جان با شنیدن این جمله سریع وسط حرف یانگ پرید:چی داری میگی یانگ؟چرا مزخرف میگی؟؟...داروهاتو خوردی؟..من؟از یوبین؟...نرمالی؟....فقط فکر میکردم میتونه رفیقم باشه دیدم اینم نامرده..عشقی درکار نی جو نده...

▪︎Spy▪︎Where stories live. Discover now